سلمان فارسی
سازمان اوقاف و امور خیریه جمھوری اسلامی ایران • سلمان فارسی سلمان فارسی فرزند بدخشان است. نام اصلی او نیز روزبه و کنیه اش ابوعبدالله است. پس از اسلام آوردن، پیامبراکرم(ص) به او فرمود: «نام خود را از امروز سلمان بگذار». از این روی، او به ھمین نام مشھور است. او یکی از معمران و زاھدان دوران خود بود و در علم و دانش،… سلمان کیست؟ سلمان فارسی فرزند بدخشان است. نام اصلی او نیز روزبه و کنیه اش ابوعبدالله است. پس از اسلام آوردن، پیامبراکرم(ص) به او فرمود: «نام خود را از امروز سلمان بگذار». از این روی، او به ھمین نام مشھور است. او یکی از معمران و زاھدان دوران خود بود و در علم و دانش، سرآمد اھل زمان به شمار می آمد؛ چنان که در بسیاری از روایت ھا نقل شده، سلمان دانش ھای پیشینیان و آیندگان را می دانست و در ِ راه یافتن اسلام، رنج فراوان برد. او پس از طی دوران کودکی، سالیان دراز در جست و جوی دین حق بود تا اینکه ھنگام ورود پیامبر(ص) به مدینه در قبا اسلام آورد. گروھی زادگاه سلمان را قریه ی جی از رامھرمز شیراز می دانند و گروھی دیگر بر این باورند که او اھل جی اصفھان بوده است. ممکن است ھر دو گفته درست باشد؛ زیرا از خود او نقل شده است: «در رامھرمز به دنیا آمدم و پدرم اھل اصفھان بود». گروھی نیز سلمان را به کازرون نسبت داده اند. درباره ی شمار فرزندان وی نوشته اند: سلمان سه دختر داشت که یکی در اصفھان و دو تن دیگر در مصر زندگی می کردند. برخی نیز گفته اند که او پسری به نام عبدالله داشت. از این روی، کنیه ی سلمان، ابوعبدالله است. سلمان فارسی سرانجام در سال 36 ھجری قمری در مدائن درگذشت و آستانه ی او ھم اکنون در نزدیکی ایوان مدائن، در غرب دجله قرار دارد. اسلام آوردن سلمان فارسی سلمان فارسی و خانواده ی ثروتمندش کشاورز بودند. سلمان نمونه ی کاملی از معنویت، اخلاق و نجابت بود. اگرچه پدرش، بدخشان، می کوشید در ھر فرصتی آیین آتش پرستی را به سلمان بیاموزد، او وقتی با دقت به این کیش می اندیشید نمی توانست آن را بپذیرد. از این روی، ھرگاه جای خلوتی می یافت. درفکر فرومی رفت و به جھان اطراف خود می اندیشید. او پس از مدتی به آیین مسیحیان گرایش یافت و با وجود مخالفت پدرش، نزد کشیشی رفت و به عبادت سرگرم شد. خود سلمان می گوید: من در پی کاری که پدرم فرستاده بود، روانه شدم و در راه به کلیسایی از کلیساھای مسیحیان برخوردم. صدای آنان را که در کلیسا به نماز سرگرم بودند، شنیدم. من از وضعیت و عقاید آن مردم آگاھی نداشتم و چون صدای آنان را شنیدم، وارد شدم تا ببینم چه می کنند. ھنگامی که ایشان را دیدم، نمازشان مرا به شگفتی واداشت و به کار آنان رغبت یافتم. با خود گفتم: «به خدا سوگند، این دین از دینی که ما داریم بھتر است». از آنان جدا نشدم؛ تا وقتی که خورشید غروب کرد. مزرعه چاپ مقالھ - سلمان فارسی 2018/15/5 http://www.oghaf.ir/articles/printpage-2409.aspx 2/9 ی پدر را از یاد برده بودم و سراغ آن نرفتم. ھنگامی که نزد پدرم رفتم، داستان را برایش بازگفتم. او گفت: «فرزندم در آن دین خیری نیست، بلکه دین تو و دین پدرانت از آن بھتر است». سلمان می گوید: «پدرم بر من بیمناک شد و پایم را بست و مرا در خانه زندانی کرد». سلمان پس از رھایی از بند، با کاروانی از تاجران مسیحی که به شھر آمده بودند، عازم شام شد. او در آنجا نزد اسقف کلیسا رفت و به وی گفت: «من به این دین رغبت یافته ام. دوست دارم ھمراه تو باشم و در کلیسایت به تو خدمت کنم. می خواھم از تو بیاموزم و با تو نماز به جای آورم». اما به زودی دریافت که آن اسقف، مردی بدکنش است. دیگران را به صدقه دادن دستور می دھد و بدان تشویق می کند، اما آنچه از این راه گرد می آورد، برای خود می اندوزد و به مساکین نمی بخشد. سلمان از وی به دلیل عملکردش بسیار تنفر داشت و ھنگامی که درگذشت و مسیحیان برای دفنش گرد آمدند، کردار او را بر آنان فاش ساخت. سپس ایشان را به محل پنھانی گنج اسقف راھنمایی کرد. پس از مرگ وی، سلمان به خدمت اسقفی صالح درآمد و شب و روز پیوسته عبادت می کرد. وی زمان درازی کنار او ماند. اما چون مرگ اسقف نزدیک شد، سلمان به او گفت: «مرا به چه کسی سفارش می کنی و به چه کاری فرمان می دھی؟» اسقف گفت: «به خدا سوگند، ھیچ کس را نمی شناسم که بر عقیده و آیین تو باشد؛ چرا که بیشتر مردم باورھایشان تغییر کرده و از عقاید خود برگشته اند، مگر مردی در موصل. پس به او بپیوند». سلمان ھمچنان آیین مسیحیت را در شھرھای موصل، نصیبین و سپس عموریه حفظ کرد تا ھنگام فوت کشیش شھر عموریه، از او خواست کسی را معرفی کند تا او نزدش برود. کشیش گفت: «تو در عصری زندگی می کنی که بعثت پیامبری بنابر آیین حق ابراھیم(ع) نزدیک است. آن پیامبر به سرزمینی ھجرت می کند که نخلستان دارد و بین دو بیابان سنگلاخ واقع شده است. اگر توانستی خود را به او برسان. از نشانه ھای آن پیامبر این است که از غذای صدقه نمی خورد، ولی ھدیه را می پذیرد. ھمچنین میان دو کتفش، نشانه ی نبوت نقش بسته است». سلمان ھمراه قافله ای به سوی مدینه رھسپار شد، ولی بین راه، او را به یک یھودی فروختند. او مدتی در وادی القری به سر برد تا آنکه یھودی دیگری او را خرید و با خود به مدینه برد. سلمان در باغ خرمای آن شخص کار می کرد تا آنکه چند سال پس از بعثت، پیامبر(ص) به مدینه ھجرت کرد و در قبا(میان طایفه ی بنی عمرو بنی عوف) فرود آمد. سلمان خود را به قبا، نزد پیامبر(ص) رساند. چون سلمان در محله ی قبا پیامبر(ص) را دید، مقداری خرما به آن حضرت صدقه داد. رسول خدا به یارانش فرمود از آن بخورند، اما خود از آن نخورد. بدین ترتیب، سلمان یکی از آن سه نشانه را در پیامبر دید. سپس در مدینه حضرت را دید و مقداری خرما به او ھدیه کرد. این بار پیامبر(ص) از آن خرما تناول فرمود. سرانجام در محل «بقیع الغرقد» آن حضرت را در تشییع جنازه ی یکی از صحابه دید. سلمان به پیامبر سلام کرد و پشت سرش ایستاد. آن حضرت جامه را از پشت خود کنار زد. چون سلمان مھر پیامبری را بر پشت آن جناب دید، خود را بر آن افکند و مھر را بوسید. او با گریه سرگذشتش را برای پیامبر بازگفت و ھمان جا اسلام آورد.(1( چھ کسی سلمان را آزد کرد؟ اھمیت و جایگاه والای سلمان نزد مسلمانان، برخی را بر آن داشته تا برای شخصیت ھایی که نزد ایشان محترم اند و می کوشند برای آنھا فضل و کمال گرد آورند! در این بزرگ مرد سھمی قایل شوند و آنھا را در شخصیت سلمان سھیم اعلام کنند. به گمان این عده، نسبت دادن فضایل و کرامات پیامبر(ص) به دیگران چیزی از شأن و شخصیت آن حضرت نمی کاھد زیرا ھمین که او پیامبر و رھنمای این امت است در کمال و شرف، او را بس است. بدین ترتیب، آنان را برتر از او بشمارند، ھرچند این فضیلت تراشی به بھانه ی نادیده گرفتن برخی از فضایل و کمالات خود رسول الله(ص) نیز باشد. به گمان این عده، نسبت دادن فضایل و کرامات پیامبر(ص) به دیگران چیزی از شأن و شخصیت آن حضرت نمی کاھد؛ زیرا ھمین که او پیامبر و راھنمای این امت است در کمال و شرف او را بس است. برخی ادعا کرده اند که ابوبکر سلمان را خرید و آزاد کرد. این سخن به ھیچ روی درست نیست؛ زیرا نصوص و تصریح ھای بسیار بر این دلالت می کنند که پیامبر(ص) سلمان را از بردگی آزاد کرد. در اینجا به برخی از آنھا اشاره می کنیم:(2( 1 .بسیاری از علما و مورخان، او را از موالی(غلامان آزاد شده ی) رسول خدا(ص) شمرده اند؛(3( 2 .از بریده نقل شده است: «سلمان در ملک یھود بود و رسول خدا او را به… درھم و اینکه نخل ھایی را برای مالک او غرس کند و سلمان آنھا را بپرورد تا بار بیاورند، خرید و خود حضرتش آن نخل ھا را غرس فرمود»؛(4( 3 .سلمان در نامه به خلیفه ی دوم، عمربن خطاب چنین نوشت: «از سلمان مولای رسول خدا…»؛(5( 4 .خطیب بغدادی گفته است: «رسول خدا(ص) مالی را که سلمان باید می پرداخت تا آزاد شود، پرداخت. بنابراین، او از چاپ مقالھ - سلمان فارسی 2018/15/5 http://www.oghaf.ir/articles/printpage-2409.aspx 3/9 موالی بنی ھاشم است»؛(6( 5 .حدیثی است که سلمان در پایان آن می گوید: «… پس رسول خدا(ص) مرا آزاد کرد و سلمانم نامید»؛(7( 6 .ابوعمر گفته است: «از افراد گوناگون نقل شده است که رسول خدا(ص) او را خرید تا آزاد شود»؛(8( 7 .در حدیث سلام سلمان به اھل قبور آمده است: او به اھل قبور گفت: «به حرمت خدای بزرگ و پیامبر گرامی از شما درخواست می کنم تا پاسخ دھنده ای از شما به من پاسخ دھد که من سلمان فارسی، مولای رسول خدایم»؛(9( 8 -از شعبی پرسیدند: «آیا سلمان از موالی رسول خدا(ص) بود؟» گفت: «آری، برترین ایشان مکاتب بود(با مالکش قرارداد آزادی بسته بود). رسول خدا(ص) او را خرید و آزاد کرد».(10( چگونگی آزادی سلمان پس از وصیت اسقف، سلمان به ھمراه قافله ای به سوی مدینه روانه شد تا محضر پیامبراسلام(ص) را درک کند. ھنگام نھار گوسفندی را آوردند و آن قدر بر او چوب زدند تا مرد. آنان از گوشت آن حیوان، کباب درست کردند و از سلمان نیز خواستند بخورد، اما سلمان از آن غذا نخورد. سپس به شراب خوردن سرگرم شدند و سلمان را نیز به این کار دعوت کردند. سلمان این بار نیز درخواست آنان را نپذیرفت و ھر چه اصرار کردند، سرپیچید. سرانجام پس از اذیت و آزار فراوان، او را تھدید کردند که اگر نخوری، تو را خواھیم کشت. سلمان برای حفظ جان خویش، پیشنھاد کرد مرا به بردگی و غلامی بگیرید و بفروشید، اما به شراب خواری مجبور نکنید. آنان این پیشنھاد را پذیرفتند و سندھایی درباره ی بندگی سلمان درست کرده، او را به مردی یھودی فروختند. ھنگامی که مرد یھودی احساس کرد سلمان از عاشقان و دلدادگان پیامبراسلام(ص) است، در پی اذیت و آزار او برآمد. او شبی به سلمان گفت: «باید تا صبح تل بزرگی از خاک و ریگ را که در حیاط منزل است بیرون بریزی، وگرنه تو را می کشم». سلمان درحد توانش ریگ ھا را از حیاط بیرون برد، ولی در پایان شب دید از تل به آن بزرگی چیززیادی کم نشده و خارج کردن آن ھمه خاک، از توان او خارج است. از این روی، دست به سوی درگاه خداوند بلند کرد و او را به عشقی که در دلش به پیامبر اسلام(ص) بود، سوگند داد که در حقش لطفی کند. خداوند به سلمان عنایت کرد و باد سختی فرستاد که ھمه ی آن ریگ ھا را از حیاط بیرون برد. صاحب خانه، صبحگاه وقتی دید چنان تل ریگ بزرگی به طور کامل جابه جا شده است بسیار تعجب کرد و از سر کج فھمی به سلمان گفت: «تو ساحر و جادوگری. می ترسم که این شھر از سحر تو خراب شود». سلمان می گوید: «او مرا از شھر بیرون برد و به زنی که از دودمان سلیمی بود، فروخت. آن زن با من سبیار مھربان بود. او باغ بزرگی داشت و مرا باغبان آن کرد و گفت: این باغ در اختیار توست. تو می توانی ھرگونه که می خواھی از محصول آن استفاده کنی، حتی اگر ببخشی یا صدقه دھی». پس از آنکه سلمان نشانه ھای پیامبری را در رسول خدا دید اسلام آورد. او درباره ی ماجرای آزادی اش می گوید: روزی رسول خدا(ص) به من فرمود: «ای روزبه! برو به صاحب این باغ بگو محمدبن عبدالله(ص) می گوید: غلام خود را به ما بفروش». من نیز رفتم و پیام رسول خدا(ص) را به وی رساندم. صاحب باغ گفت: «بگو این غلام را به چھارصد درخت خرما که نصف آن خرمای سرخ و نصف دیگر خرمای زرد داشته باشد، می فروشم». نزد رسول خدا(ص) رفتم و داستان را بازگفتم. حضرت فرمود: «اجرای خواسته ی او چقدر آسان است!» آن گاه به علی(ع) دستور داد ھسته ھایی را که در آنجا ریخته بود، جمع کند. سپس آنھا را کاشت و آب داد. ھنوز به ھسته ی پایانی نرسیده بود که ھسته ھای نخست سبز شدند و به صورت نخل باردار درآمدند. ھسته ھای دیگر نیز به آنھا پیوستند. آن گاه به من فرمود: «برو به صاحب باغ بگو بیا چھارصد نخله ی خرما را تحویل بگیر و غلام خود را به ما بده». رفتم و گفتم. صاحبم آمد، اما وقتی نخله ھا را دید، گفت: «به خدا سوگند، این غلام را نمی فروشم مگر اینکه ھمه ی این چھارصد نخل، خرمای زرد بدھد». ناگاه جبرئیل نمایان شد و پروبال خود را به نخله ھا مالید. ھمه ی آنھا خرمای زرد یافتند. آن گاه صاحبم که به آرزویش رسیده بود گفت: «به خدا سوگند، یکی از این نخله ھا نزد من از تو و محمد بھتر است!» من نیز به او گفتم: «زندگی با محمد(ص) نزد من از تو و تمام ثروتت بھتر است». به این ترتیب، حضرت مرا خرید و آزاد کرد. آن گاه فرمود: «از امروز به بعد نام خود را سلمان بگذار».(11( در برخی روایات، حدیث آزادی سلمان به شکل ھای دیگر نیز نقل شده است. ازجمله در روایتی آمده است: بردگی، سلمان را مشغول داشت و از حضور او در بدر و احد جلوگیری کرد، تا اینکه پیامبراکرم(ص) به او فرمود: «ای سلمان، مکاتبه کن». چاپ مقالھ - سلمان فارسی 2018/15/5 http://www.oghaf.ir/articles/printpage-2409.aspx 4/9 سلمان به مالک خود نامه ای نوشت تا در مقابل غرس سیصد نخل(و به قولی 160 فسیله، یعنی شاخه ی درخت خرما که در زمین غرس شده و به قولی پانصد نخل و به قول دیگر تنھا یک صد نخل) و چھل اوقیه طلا(12 (آزاد شود. رسول خدا(ص) به مسلمانان فرمود: «با دادن نخل، برادرتان را یاری کنید». پس یاران پیامبر(ص) ھر یک بخشی را بر دوش گرفته تا آن مقدار نخل فراھم شد. پیامبر(ص) به او دستور داد چاله ای بکند، اما ھیچ نخلی را غرس نکند تا خود آن حضرت، آنھا را در زمین بنشاند. سلمان نیز چنین کرد. رسول خدا(ص) نخل ھا را غرس کرد و در ھمان سال بار آوردند. سپس به سلمان فرمود: «چون شنیدی مالی برای من آوردند، نزدم بیا تا به مقداری که از فدیه ات باقی مانده، به تو بدھم». روزی حضرت میان صحابه بود، که یکی از صحابه با مقداری طلا به اندازه ی تخم مرغ بر حضرت وارد شد. پیامبر(ص) فرمود: «فارسی مکاتب چه کرد؟» سلمان را نزد آن جناب فراخواندند. رسول خدا(ص) به او فرمود: «ای سلمان، این را بگیر و آنچه را که بر ذمه داری بپرداز». پس سلمان آن طلا را گرفت و چھل اوقیه به مالکش داد. در برخی منابع آمده است: «ھمانند آنچه پرداخت برایش باقی ماند. سلمان آزاد شد و در غزوه ی خندق حضور یافت و پس از آن، ھیچ آوردگاھی از او فوت نشد».(13( در این روایت نکته ھایی آمده است که جای شک و تردید دارد. ازجمله اینکه یاری کردن اصحاب پیامبر، برخلاف صریح قرارداد مکتوب مفادات سلمان است که در آن آمده: رسول خدا(ص) خود ھمه ی فدیه ی سلمان را داد و او را خرید و آزاد کرد و ِ ولای او از آن پیامبراکرم(ص) و اھل بیت او شد.(14( سلمان؛ عضو خانواده ی رسالت رسول خدا(ص) می فرماید: سلمان منا اھل البیت؛ «سلمان از ما اھل بیت است». درباره ی چگونگی صدور این روایت از رسول اکرم(ص) نقل ھای گوناگونی وجود دارد. برخی می گویند: ھنگامی که مسلمانان مشغول کندن خندق بودند، پیامبراکرم(ص) ھر ده تن را مأمور حفر چھل ذراع کرده بود. چون سلمان در کار قوی بود، مھاجران و انصار با یکدیگر احتجاج می کردندو مھاجران می گفتند: «سلمان از ماست» و انصار می گفتند: «سلمان از ماست». اما رسول خدا(ص) فرمود: سلمان منا اھل البیت؛(15» (سلمان از ما اھل بیت است». برخی روایت کرده اند که ھنگام کندن خندق، ھمه ی مسلمانان جز سلمان شعر می خواندند. پیامبراکرم(ص) که چنین دید، از خدا خواست که زبان سلمان را- اگرچه به گفتن دو بیت شعر- بگشاید. پس سلمان سه بیت شعر خواند که ترجمه ی آن چنین بود: «زبانی ندارم تا شعر بسرایم، از پروردگار خود نیرو و یاری می خواھم بر دشمنم و دشمن انسان پاک، محمد، برگزیده ی خدا که افتخار به دست آورده؛ تا اینکه در بھشت به کاخی بھشتی برسم، با حوریانی که به ماه تمام شبیه اند».(16( آن گاه رسول خدا(ص) فرمود: «سلمان از خانواده ی ماست». اما این دو روایت، ھیچ یک نمی تواند سبب صدور جمله ی جاودانه سلمان منا اھل البیت باشد؛ زیرا این مسائل بی اھمیت نمی توانند اتخاذ چنان موضع و گفتن چنین کلامی را از سوی رسول خدا(ص) توجیه کنند. شاید مقصود از نقل این روایت ھا و یادآوری چنین اموری، کاستن از ارزش و اعتبار این نشان بزرگ بوده است که رسول خدا سلمان را بدان مشرف و مفتخر فرمود. بنابر روایت نخست، بیش از این نبوده است که چون قدرت بدنی سلمان در حفر خندق موجب رقابت گروه ھای گوناگون شده، ھر دسته ای او را از خود می شمرد. پیامبر(ص) نیز برای پایان بخشیدن به این دعاوی، سلمان را جزو بخشی که خود و اھل بیتش خندق می کندند، خواند و جمله ی سلمان منا اھل البیت ناظر بر ھمین معنا بوده است. به این ترتیب، جمله ی بالا ارزش و واقعیت خود را از دست می دھد و اھمیتی را که در سخنان ائمه(ع) به این جمله ی افتخار آفرین داده شده، توجیه و تعلیل نمی کند. در روایتی آمده است که سبب صدور این عبارت، درگیری مردم برای انتساب سلمان به خود، پس از گفتن آن شعر بوده است. احتمال وجود چنین غرضی نیز می رود؛ زیرا صدوق آن عبارت از رسول خدا(ص) به چنین مناسبتی، به این معناست که سلمان به خوبی به زبان عربی سخن گفته و از ھمین روی، شایسته ی اکرام و احترام است؛ نه به سبب علم یا دین داری اش یا ویژگی ھای نیکو و شایسته ی دیگری که داشته است. این در حالی است که محی الدین بن العربی حنبلی گفته است: جز شخص مطھر، به اھل بیت قرین نمی شود؛ زیرا کسی که به ایشان اضافه می شود، مشابه و ھمانند آنھاست و ایشان، جز کسی را که به طھارت و تقدیس او حکم شده به خود نمی افزایند. بر این اساس، اینکه رسول الله(ص) درباره ی سلمان فرموده است: سلمان از ما اھل بیت است، گواھی آن حضرت است به پاکی سلمان و عصمت و مصونیت الھی او؛ زیرا معنای این کلام این نیست که سلمان از جھت نسب و به طور حقیقی جزو اھل بیت است؛ زیرا اتصال و انتساب سببی چاپ مقالھ - سلمان فارسی 2018/15/5 http://www.oghaf.ir/articles/printpage-2409.aspx 5/9 جز از راه خود حاصل نمی شود. بنابراین، سلمان جزو اھل بیت است به نحو تنزیلی و به لحاظ تشابه او با اھل بیت در بعض یا تمام صفات ایشان. صفاتی که می تواند او را در شمار کسانی که به آنھا الھام می شود، قرار دھد. خداوند برای اھل بیت به پاک شدن و زوال رجس و پلیدی از ایشان گواھی داده. پس ایشان مطھر، بلکه عین پاکی ھستند و به نص(آیه ی تطھیر) دانسته شده اند و بدون تردید، سلمان ھم از آنھاست. او از داناترین مردم به حقوق خدا بر مردم و حقوق مردم بر یکدیگر و از توانمندترین کسان بر ادای این حقوق بود و رسول الله(ص) درباره ی او فرمود: اگر ایمان در ثریا باشد، مردی از فارس بدان دست خواھد یافت، و به سلمان اشاره فرمود.(17( اما درباره ی منشأ صدور این عبارت، روایتی دیگر نقل شده است که بنابر آن، شخصی در پی تحقیر و سبک کردن سلمان برآمد، اما رسول اکرم(ص) او را یاری داد و منطق جاھلی و تعصب قومی را آشکارا محکوم کرد. روایت چنین می گوید: روزی سلمان فارسی به مجلس رسول خدا(ص) وارد شد. حضار برای احترام به حق او و سال خوردگی اش و به سبب اختصاص و انتسابش به رسول خدا او را تعظیم کرده، در بالای مجلس جای دادند. عمر داخل شد و با دیدن سلمان گفت: «این عجمی بالانشسته میان عرب کیست؟» پس رسول خدا(ص) بر فراز منبر رفته، خطبه خواند و فرمود: «مردم از زمان آدم تا امروز، ھمچون دندانه ھای شانه برابرند. عربی را بر عجمی و سرخ پوستی را بر سیاه پوستی برتری نیست، جز به پرھیزکاری. سلمان، دریایی است که پایان نمی پذیرد و گنجی است که تمام نمی شود. سلمان از ما اھل بیت است…».(18( شاید این روایت از حقیقت دور نباشد؛ چراکه عمر بن خطاب آشکارا عرب را بر عجم برتری می داد و در زمان خلافتش سیاست او در ھمین جھت بود. قصه ی سرباز زدنش از زن دادن به سلمان و موارد دیگر، دلیل روشنی برای این مطلب است. سلمان بیش از اینکه به نژاد عرب یا عجم وابسته باشد، به اسلام منتسب است. از این روی، به سلمان محمدی معروف شد. ایشان از کسانی است که پیامبر(ص) با او قرارداد بھشت بست. درباره ی وی نوشته اند: «خداوند، سلمان را دوست دارد و با خشمناک شدنش، خشمگین می شود».(19 (او جزو خانواده ی رسالت و از پرورش یافتگان خانه ی وحی به شمار می آمد و در ھمه ی لحظه ھا، از حضور پیامبر(ص)، امام علی(ع) و حضرت زھرا(س) درس می آموخت. سلمان؛ فرزند اسلام در زمان زندگی رسول خدا(ص) عمر از سلمان پرسید: «تو کیستی؟ (حسب و نسبت چیست؟)» سلمان گفت: «من سلمان بن عبدالله(فرزند بنده ی خدا) ھستم. گمراه بودم؛ خداوند به وسیله ی محمد(ص) ھدایتم کرد. تھی دست بودم؛ خداوند به دست او بی نیازم کرد. برده بودم؛ خداوند به وسیله ی محمد(ص) آزادم کرد. این است حسب و نسب من». ھمچنین مالک از بیھقی، و عبدالرزاق از قتاده روایت کرده است: «بین سعد بن ابی وقاص و سلمان کدورت و اختلافی بود. ھنگامی که آن دو در مجلسی حضور داشتند، سعد به یکی از حاضران گفت: “نسب خود را بازگو” و او نسب خود را بیان کرد. به دیگری نیز چنین گفت و او نیز نسب خود را بیان کرد تا به سلمان نوبت رسید. به سلمان گفت: “ای سلمان، نسب خود را بیان کن". سلمان گفت: “من برای خود جز اسلام پدری نمی شناسم. من سلمان فرزند اسلامم"».(20( مالک از ابوھریره روایت کرده است: درحالی که قریش در مجلس رسول خدا(ص) گرد آمده بودند، سلمان فارسی به جمع آنان وارد شد. یکی از قریشیان به او گفت: «حسب و نسب تو چیست و چگونه جرئت کردی به مجمع قریش درآیی؟» سلمان به او نگاه کرد. سپس چشمانش را پایین انداخت و گریه کرد. آن گاه به وی گفت: «از حسب و نسبم پرسیدی. از نطفه ای نجس آفریده شدم و امروز باید اندیشه کنم و عبرت بگیرم، و فردا مرداری بدبو خواھم بود. پس آن ھنگام که نامه ھای اعمال باز شوند، ترازوھا نصب گردند، مردم برای صدور حکم، فراخوانده شوند و اعمال من در ترازوی سنجش قرار گیرد، اگر زیاد آورم، شریف و گرامی خواھم بود و اگر کم آورم، خوار و پست خواھم بود. این است حسب و نسب من و ھمگان». آن گا ه پیامبر اکرم(ص) فرمود: «سلمان راست گفت. ھر کس می خواھد به مردی بنگرد که دلش نورانی شده، به سلمان بنگرد».(21( سلمان؛ مصداق بارز آیھ ھای قرآن 1 .ابن عباس روایت می کند: مصداق آیه ی الا الَّذین َ آمنُوا َ و َع ِملوا الصّالِحات در سوره ی والعصر که افراد غیرزیان کار را معرفی می کند، علی(ع) و سلمان اند.(22( ِ ُق َون َّ الأوُل َون ِ م َن ُ الم َھ ِ اجرِ َ ین 2 .علی بن ابراھیم بن ھاشم قمی از امام صادق(ع) روایت می کند: مصداق آیه ی َ و َّ الساب چاپ مقالھ - سلمان فارسی 2018/15/5 http://www.oghaf.ir/articles/printpage-2409.aspx 6/9 َو َ الأنصارِ(23 (نقیبان پیغمبر(ص) ھستند؛ یعنی ابوذر، مقداد، سلمان فارسی، عمار یاسر و افرادی که ایمان آوردند و بر ولایت امام علی(ع) ثابت قدم ماندند.(24( امتیاز مھم و ممتاز «سابقون نخست» را که قرآن کریم مطرح کرده،(25 (از نظر عقل و نقل برای این دسته از مسلمانان، امتیاز و افتخاری بزرگ و فراموش نشدنی است؛ چرا که اینان در روزگاری سخت و تلخ که پیامبر(ص) برای تأسیس آیین نوبنیاد و جھانی اسلام، از ھر سوی آزار و تھدیدھای ھولناک می شد و به یاور و مدافع راستین نیاز داشت، این گروه پاک باخته، سر از پای نمی شناختند. آنان حتی با تحمل شدیدترین زجرھا و شکنجه ھا به حمایت از اسلام و پیامبر(ص) برخاستند. نام این بزرگواران در پیشانی نورانی تاریخ ثبت شده و درخور ھرگونه ستایش و تمجیدند. امام علی(ع) آنان را که ھر یک از گوشه ای از جھان، برای یاری حق و ایمان و رسالت پیشی گرفته بودند، این گونه معرفی می کند: پیشی گیرندگان به اسلام از ھر ملت و قومی عبارت اند از: - من (علی بن ابی طالب) از میان عرب ھا؛ - سلمان فارسی از ملت فارس(ایران)؛ - صھیب از سرزمین روم(که بخشی از آسیا، اروپا و افریقا را شامل می شد)؛ - بلال از سرزمین حبشه(اتیوپی کنونی)؛ - خباب بن ارت از طایفه ی «قبطیان» (سرزمین مصر).(26( خلاصه آنکه رسول گرامی اسلام(ص) نیز فرموده است: از میان عرب من، از رومیان صھیب، از حبشیان بلال و از فارسیان سلمان فارسی در ورود به بھشت پیشی خواھیم گرفت.(27( ِ َ الغ َد ِ اه َ و َ الع ِش ِّی….(28 (از امام صادق(ع) روایت شده است: َّ ُھم ب ِ َن یَ ُدع َون رَب 3 . َ در تفسیر آیه ی واصبِر نَ َ فس َک م َع الَّذی خداوند به پیامبر(ص) فرمود: «درباره ی کسانی که صبح و شام خدا را می خوانند و جز خواسته ی او منظوری ندارند، خویشتن داری کن و [به سبب نداشتن زیور دنیا] به آنان کم توجه مباش». این آیه درباره ی سلمان فارسی نازل شد؛ زیرا سلمان ردای مویینی داشت که ھم غذا و مواد خوراکی خود را در آن می گذاشت و ھم لباس وی بود. بدین سبب، ردا از نظافت لازم برخوردار نبود و در ھوای گرم، گاھی بوی نامناسب عرق، افراد را می آزرد. روزی «عیینه بن حصن» به حضور پیامبر(ص) رسید و در حالی که سلمان نیز در آنجا حضور داشت، گفت: «ای رسول خدا، ھر گاه ما نزد شما می آییم، این مرد را بیرون کن و از خویش دور گردان و ھرگاه ما بیرون رفتیم وی را به حضور پذیر!» در پی این درخواست، آیه ی بالا نازل شد و به پیامبر(ص) فرمود: ای رسول ما، از کسی که دل او از یاد ما غافل می شود(عیینه) پیروی مکن و سلمان را از خویش دور مگردان.(29( برخی از مفسران نوشته اند: گروھی از ثروتمندان مستکبر و اشراف خودخواه عرب نزد پیامبر(ص) آمدند و درحالی که به مردان باایمانی ھمچون سلمان، ابوذر، صھیب، خباب و مانند آنان اشاره می کردند گفتند: «ای محمد! اگر تو در بالای مجلس بنشینی و این گونه افراد که بوی آنان مشام انسان را می آزارد و لباس ھای خشن و پشمینه بر تن دارند، از خود دور سازی ما نزدت خواھیم آمد و در مجلست خواھیم نشست و از سخنانت بھره می گیریم، ولی چه کنیم که با وجود این گروه، جای ما نیست!» در این ھنگام، آیه ی بالا نازل شد و به پیامبر(ص) دستور داد: ھرگز تسلیم این سخنان فریبنده ی توخالی نشو و ھمواره در دوران زندگی، با افراد باایمان و پاک دلی چون سلمان ھا و ابوذرھا باش، ھرچند دستشان از ثروت دنیا تھی و لباسشان پشمینه است. در پی نزول این آیه ھا، پیامبر(ص) به جست و جوی این گروه برخاست(گویا با شنیدن این سخن ناراحت شده و برای عبادت به گوشه ای از مسجد رفته بودند). سرانجام، آنان را در آخر مسجد سرگرم عبادت یافت و به ایشان فرمود: «سپاس خدا را که نمردم تا اینکه او چنین دستوری َ به من داد که با امثال شما باشم. آری، زندگی با شما و مرگ نیز با شما خوش است: م َع َ کم الم َ حیا و َ م َع َ کم الم َم ُ ات».(30( لَی ِصراَ ِط َ الح ِم ِید(31 (می فرماید: «آنان که به سوی ِ لَی الطَّیِّ ِب ِ م َن َ القو ِل َ و ُھ ُدوا إ ِ 4 .امام صادق(ع) در تفسیر آیه ی َ و ُھ ُدوا إ سخن پاک یعنی توحید و اخلاص، و نیز “صراط حمید"، یعنی علی بن ابی طالب(ع) ھدایت یافتند، حمزه سیدالشھدا، جعفر طیار، عبیده، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد و عمار یاسر بودند که در این راه، اطاعت و ثبات گام داشتند و مصداق ھای عملی این آیه شدند».(32( ِ َ قین ُیھم ِّ م َن َّ النبِیِّ َ ین َ و ِ الصّ ِّدی الله َ علَ ُ ِطعِ َ الله َ و َّ الر ُس َ ول َ فأولَئِک َ م َع الَّ ِذ َ ین َ أنع َم ُ 5 .مولا محمد طاھر قمی در تفسیر آیه ی َ و َمن ی چاپ مقالھ - سلمان فارسی 2018/15/5 http://www.oghaf.ir/articles/printpage-2409.aspx 7/9 َف ًیقا(33 (روایت می کند: «منظور از “النبیین” محمد(ص) و ّ “الصدیقین” علی بن ابی َو ُّ الش َھ َداء َ و ِ الصّ ِ الحیِ َن َ و َح ُس َن أولَئِک رَ طالب(ع) است؛ زیرا وی نخستین کسی بود که رسالت پیامبر(ص) را تصدیق کرد. منظور از “الشھداء” نیز علی بن ابی طالب(ع)، جعفر طیار، حمزه، حسن و حسین(ع) ھستند که سروران شھدایند و “الصالحین” نیز سلمان، ابوذر، صھیب رومی، بلال حبشی، خباب بن ارت و عمار یاسرند…».(34( ُھم أجرٌ َ غیرُ َّ الصالِ َحاتِ َفلَ َّلا الَّ ِذ َ ین َ آمنُوا َ و َع ِمُلوا ِ 6 .فرات بن کوفی از امام صادق(ع) نقل می کند: آن حضرت در تفسیر آیه ی إ َممنُ ٍ ون(35 (فرمود: «این مؤمنان، سلمان فارسی، مقداد، عمار و ابوذرند که به آنان بدون منت پاداش داده می شود».(36( وفاداری سلمان بھ آیھ ی مودت َّلا َ المَو َّد َه فِی ُ القربَی(37 (نازل شد، رسول خدا(ص) مردم را گرد آورد و آنان را از نزول ِ َجراً إ وقتی آیه ی ُ قل َّ لا ُ أسألکم َ علَ ِیه أ این آیه آگاه ساخت. ھمه ی حاضران گفتند: «ما بر پایه ی این آیه، پیوند محبت و دوستی با اھل بیت(ع) را در ھر موقعیتی حفظ می کنیم». بنابر نقلی دیگر، پیامبر(ص) فرمود: «ای مردم، خدای تعالی حقی را از من بر دوش شما گذاشته است. آیا آن را دوست می دارید؟» رسول خدا(ص) این موضوع را دوبار تکرار کرد و کسی به ندای او پاسخ مثبت نداد. آن حضرت نیز با ناراحتی از جمعیت روی برمی تافت تا اینکه روز سوم ایستاد و سخن خویش را تکرار کرد و فرمود: «خواسته ی من طلا و نقره و مواد خوراکی و آشامیدنی نیست!» آنان گفتند: «خواسته ی خود را بیان کن!» آن گاه رسول خدا(ص) آیه ی مودت را که ھنوز اعلام نکرده بود، برای آنان خواند و فرمود: «خداوند چنین وظیفه ای را در قبال من برای شما واجب شمرده است». آنان گفتند: «این درخواست را از تو می پذیریم». ولی پس از رحلت پیامبراکرم(ص)، تنھا ھفت تن به سفارش این آیه عمل کردند. امام صادق(ع) در این باره می فرماید: َ والله ِ َ ھا الا س َبع ًه ؛ «سوگند به خدا، تنھا ھفت تن به این آیه وفا کردند». سپس با معرفی این ھفت تن، سلمان فارسی َ ما وَفی ب را در مقام نخستین تن ستود.(38( سلمان فارسی در مراسم غسل بدن مبارک پیامبر خدا(ص) شرکت داشت. امیرمؤمنان، علی(ع) در این باره می فرماید: «… من آنان (مردم) را به یاری دعوت کردم، ولی ھیچ یک از ایشان پاسخ مرا ندادند، جز چھار تن: سلمان، عمار، مقداد و ابوذر».(39( ھمچنین آورده اند: ھنگامی که حضرت زھرا(س) به شھادت رسید، بنابر وصیت آن حضرت، کسی را باخبر نکردند. حضرت علی(ع) به این وصیت عمل کرد. تنھا چند تن را برای خاک سپاری حضرت زھرا(س) فراخواند که یکی از آنان، سلمان فارسی بود.(40( بدین ترتیب، خدمت، ھمراھی، ارادت و وفاداری سلمان به رسول اکرم(ص)، دخترش فاطمه ی زھرا(س) و امیرمؤمنان، علی(ع) تا واپسین لحظه ی زندگی او ادامه داشت. ِّ ُھم َّ کفَر ِ َما نُزِّ َل َ علَی ُ م َح َّم ٍد َ و ُھَو َ الح ُّق ِ من رَّب َّ الصالِ َحاتِ َ و َ آمنُوا ب علی بن ابراھیم قمی در تفسیر آیه ی: َ والَّ ِذ َ ین َ آمنُوا َ و َع ِمُلوا ُھم(41 (از امام صادق(ع) روایت می کند: «مراد از آنچه به محمد(ص) نازل شده، علی(ع) است و َح بَالَ َصلَ ِھم َ وأ َع ُنھم َ سیَِّئاتِ این معنا حقی از سوی خداوند است، و آنان که عمل صالح انجام دادند، ابوذر، سلمان، عمار و مقداد بودند که پیمان خویش را نشکستند و بر ولایت و پیروی از امیرمؤمنان، علی(ع) که “حق نازل شده از سوی خداوند بود” ثابت گام ماندند و با اصلاح وضع خویش، ھرگز خود را به راه کفر و گناھان، آلوده نساختند».(42( پی نوشت ھا : 1 -شھاب الدین احمد بن علی بن حجر عسقلانی، الاصابھ فی تمییز الصحابھ، ج2 ،ص62؛ محمد تقی التستری، قاموس الرجال، ج4. 2 -ادلھ ی یاد شده از کتاب سلمان فارسی، سیدجعفر مرتضی عاملی، ترجمھ ی سید محمد حسینی، ص41 -43 گزینش شده است. 3 -محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج22 ،ص390؛ محمدتقی التستری، قاموس الرجال، ج4 ،ص433. 4 -نورالدین علی بن ابی بکر الھیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج9 ،ص337. 5 -ابومنصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی، الاحتجاج علی اھل اللجاج، ج1 ،ص185. چاپ مقالھ - سلمان فارسی 2018/15/5 http://www.oghaf.ir/articles/printpage-2409.aspx 8/9 6 -ابوبکر احمد بن علی خطیب البغدادی، تاریخ البغداد، ج1 ،ص163 ،164. 7 -محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج22 ،ص358؛ فتال نیشابوری، روضھ الواعظین، ص278. 8 -یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر القرطبی المالکی، الاستیعاب فی الاسماء الاصحاب، ج2 ،ص57. 9 -حسین بن محمد تقی نوری الطبرسی، نفس الرحمن، تحقیق جواد قیومی، ص21. 10 -محمدتقی التستری، قاموس الرجال، ج4 ،ص429؛ احمدبن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، ج1، ص487. 11 -محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج6 ،ص257. 12 -معادل وزن چھل درھم. 13 -ابن ھشام، السیره النبویھ، تحقیق مصطفی السقاء و…، ج1 ،ص228. 14 -علامھ سید جعفر مرتضی عاملی بر این روایت چند ایراد و خدشھ وارد کرده است، و در نتیجھ می نویسد: روایت درست و پذیرفتنی، روایتی است کھ می گوید: «پیامبراکرم(ص) ھستھ ھای خرما را می نشاند و علی(ع) حضرت را یاری می کرد و بھ صورت اعجازی، ھستھ ھا بی درنگ رشده کرده، نخل می شدند و بار می دادند. ھمچنین با جدا ساختن چھل اوقیھ طلا از سنگی کھ طلا شد یا طلایی کھ ھمانند تخم مرغ یا ھستھ ی خرما بود و باقی ماندن آن بھ حال خود، معجزه ی دیگر آن حضرت ظاھر شد(ر.ک: سید جعفر مرتضی عاملی، سلمان فارسی، ترجمھ ی سیدمحمد حسینی، ص35.( 15 -محمدبن سعد، طبقات الکبری، ج4 ،ص59. 16 -مالی لسان فاقول شعرا اسال ربی قوه و نصرا. علی عدوی وعدو الطھرا محمدا المختار حاز الفخرا. حتی آنال فی الجنان قصرا مع کل حوراء تحاکی بدرا. 17 -سید جعفر مرتضی عاملی، سلمان فارسی، ترجمھ ی سید محمد حسینی، ص88 ،بھ نقل از: حسین بن محمدتقی نوری الطبرسی، نفس الرحمن، تحقیق جواد قیومی، ص32. 18 -محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج22 ،ص348؛ محمد بن محمد بن النعمان الشیخ المفید، الاختصاص، ص341. 19 -محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج22 ،ص347؛ حسین بن محمدتقی نوری الطبرسی، نفس الرحمن، تحقیق جواد قیومی، ص156؛ محمدبن محمدبن النعمان الشیخ المفید، الاختصاص، ص217؛ یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر القرطبی المالکی، الاستیعاب فی السماء الاصحاب، ج2 ،ص60؛ سیدعلی خان مدنی، الدرجات الرفیعھ، ص209. 20 -سید جعفر مرتضی عاملی، سلمان فارسی، ترجمھ ی سید محمد حسینی، ص85. 21 -محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج22 ،ص355. 22 -عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب والسنھ والادب، ج10 ،ص134. .100 ،(9)توبھ- 23 24 -عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب والسنھ والادب، ج10 ،ص134؛ حسین بن محمد تقی نوری الطبرسی، نفس الرحمن، تحقیق جواد قیومی، ص187. .100 ،(9)توبھ- 25 26 -محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج22 ،ص352. 27 -عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب و السنھ والادب، ج10 ،ص121. .28 ،(18)کھف- 28 29 -عبد علی بن جمعھ حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج3 ،ص257. 30 -ناصر مکارم شیرازی و ھمکاران، تفسیر نمونھ، ج12 ،ص454؛ ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، تفسیر مجمع البیان، تصحیح سیدھاشم رسولی محلاتی، ج6 ،ص465؛ حسین بن محمد تقی نوری الطبرسی، نفس چاپ مقالھ - سلمان فارسی 2018/15/5 http://www.oghaf.ir/articles/printpage-2409.aspx 9/9 الرحمن، تحقیق جواد قیومی، ص189. .24 ،(22)حج- 31 32 -ابوجعفر محمد بن یعقوبی کلینی، اصول کافی، ج1 ،ص426؛ حسین بن محمد تقی نوری الطبرسی، نفس الرحمن، تحقیق جواد قیومی، ص191. .69 ،(4)نساء- 33 34 -حسین بن محمد تقی نوری الطبرسی، نفس الرحمن، تحقیق جواد قیومی، ص194. .7 ،6 ،(95)تین- 35 36 -محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج22 ،ص345؛ حسین بن محمد تقی نوری الطبرسی، نفس الرحمن، تحقیق جواد قیومی، ص197؛ فرات بن ابراھیم بن فرات الکوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص207. 37» -ای پیامبر! بھ مسلمانان بگو: از شما برای انجام وظایف رسالت، پاداشی جز مودت و دوستی با اھل بیتم نمی خواھم» (شوری، 23.( 38 -محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج22 ،ص321؛ حسین بن محمد تقی نوری الطبرسی، نفس الرحمن، تحقیق جواد قیومی، ص185. 39 -ابومنصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی، الاحتجاج علی اھل اللجاج، ج1 ،ص98. 40 -ابومنصور عباس بن محمد رضا قمی، بیت الاحزان، ترجمھ ی محمد محمدی اشتھاردی، ص250 -254؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج22 ،ص326 و ج34 ،ص193. .2 ،(47)محمد- 41 42 -محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج22 ،ص349؛ حسین بن محمد تقی نوری الطبرسی، نفس الرحمن، تحقیق جواد قیومی، ص193. منبع :سیدنژاد، سیدرضی؛ (1389 ،(اسوه ھای جاویدان: سیری در زندگانی اصحاب وفادار پیامبر اکرم(ص)، قم: مؤسس