خدایا فانوس راهم باش

دلنوشته ها با عکس های که خودم می گیرم با شما به اشتراک میزارم

مقاله ای درمورئ ماه مبارک رمضان

ارسال شده در 25 اردیبهشت 1397 توسط فانوس در بدون موضوع

فضیلت ماه مبارک رمضان فضیلت ماه مبارک رمضان مرکز فرهنگ و معارف قرآن «رمضان» در لغت از «رمضاء» به معنای شدت حرارت گرفته شده و به معنای سوزانیدن می باشد.(1) چون در این ماه گناهان انسان بخشیده می شود، به این ماه مبارک رمضان گفته اند. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «انما سمی الرمضان لانه یرمض الذنوب؛(2) ماه رمضان به این نام خوانده شده است، زیرا گناهان را می سوزاند.» رمضان نام یکی از ماه های قمری و تنها ماه قمری است که نامش در قرآن آمده است و یکی از چهار ماهی است که خداوند متعال جنگ را در آن حرام کرده است.(مگر جنبه دفاع داشته باشد.) در این ماه کتاب های آسمانی قرآن کریم، انجیل، تورات، صحف و زبور نازل شده است.(3) این ماه در روایات اسلامی ماه خدا و میهمانی امت پیامبر اکرم(ص) خوانده شده و خداوند متعال از بندگان خود در این ماه در نهایت کرامت و مهربانی پذیرایی می کند؛ پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «ماه رجب ماه خدا و ماه شعبان ماه من و ماه رمضان، ماه امت من است،(4) هر کس همه این ماه را روزه بگیرد بر خدا واجب است که همه گناهانش را ببخشد، بقیه عمرش را تضمین کند و او را از تشنگی و عطش دردناک روز قیامت امان دهد.»(5) این ماه، در میان مسلمانان از احترام، اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار و ماه سلوک روحی آنان است و مؤمنان با مقدمه سازی و فراهم کردن زمینه های معنوی در ماه های رجب و شعبان هر سال خود را برای ورود به این ماه شریف و پربرکت آماده می کنند، و با حلول این ماه با شور و اشتیاق و دادن اطعام و افطاری به نیازمندان، شب زنده داری و عبادت، تلاوت قرآن، دعا، استغفار، دادن صدقه، روزه داری و… روح و جان خود را از سرچشمه فیض الهی سیراب می کنند. فضائل ماه رمضان گرچه ذکر تمام فضائل ماه مبارک رمضان از حوصله این مقال خارج است؛ ولی پرداختن و ذکر برخی از فضائل آن از نظر قرآن و روایات اسلامی خالی از لطف نیست. 1. برترین ماه سال ماه مبارک رمضان به جهت نزول قرآن کریم در آن و ویژگی های منحصری که دارد در میان ماه های سال قمری برترین است؛ قرآن کریم می فرماید: «ماه رمضان ماهی است که قرآن برای هدایت انسان ها در آن نازل شده است.»(6) پیامبر گرامی(ص) درباره ماه رمضان می فرماید: «ای مردم! ماه خدا با برکت و رحمت و مغفرت به شما روی آورد، ماهی که نزد خدا از همه ماه ها برتر و روزهایش بر همه روزها و شب هایش بر همه شب ها و ساعاتش بر همه ساعات برتر است، ماهی است که شما در آن به میهمانی خدا دعوت شده و مورد لطف او قرار گرفته اید، نفس های شما در آن تسبیح و خوابتان در آن عبادت، عملتان در آن مقبول و دعایتان در آن مستجاب است…. بهترین ساعاتی است که خداوند به بندگانش نظر رحمت می کند… .»(7) 2. نزول کتب آسمانی در این ماه تمام کتب بزرگ آسمانی مانند: قرآن کریم، تورات، انجیل، زبور، صحف در این ماه نازل شده است. حضرت امام صادق(ع) می فرماید: «کل قرآن کریم در ماه رمضان به بیت المعمور نازل شد، سپس در مدت بیست سال بر پیامبر اکرم(ص) و صحف ابراهیم در شب اول ماه رمضان و تورات در روز ششم ماه رمضان، انجیل در روز سیزدهم ماه رمضان و زبور در روز هیجدهم ماه رمضان نازل شد.»(8) 3. توفیق روزه در ماه رمضان خداوند متعال توفیق روزه داری را به بندگانش داده است؛ «پس هر که ماه [رمضان] را درک کرد، باید روزه بگیرد.»(9) انسان افزون بر جنبه مادی و جسمی، دارای بُعد معنوی و روحی هم هست و هر کدام در رسیدن به کمال مطلوب خود، برنامه های ویژه را نیاز دارند، یکی از برنامه ها برای تقویت و رشد بُعد معنوی، تقوا و پرهیزگاری است؛ یعنی اگر انسان بخواهد خودش را از جنبه معنوی رشد و پرورش دهد و به طهارت و کمال مطلوب برسد، باید هوای نفس خود را مهار کند و موانع رشد را یکی پس از دیگری بر دارد و خود را سرگرم لذت ها و شهوات جسمی نکند. یکی از اعمالی که در این راستا مؤثر و مفید است روزه داری است، قرآن کریم می فرماید: «… ای افرادی که ایمان آورده اید! روزه بر شما نوشته شد، همان گونه که بر پیشینیان از شما نوشته شده، تا پرهیزگار شوید.»(10) برخی از فواید و فضائل روزه: الف. تقویت تقوا، پرهیزگاری و اخلاص؛(11) امام صادق(ع) می فرماید: خداوند متعال فرموده: «روزه از من است و پاداش آن را من می دهم.»(12) حضرت فاطمه(س) می فرماید: «خداوند روزه را برای استواری اخلاص، واجب فرمود.»(13) ب. مانع عذاب های دنیوی و اخروی: امام علی(ع) می فرماید: «روزه روده را باریک می کند گوشت را می ریزد و از گرمای سوزان دوزخ دور می گرداند.»(14) پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «روزه سپری در برابر آتش است.»(15) ج. آرامش روان و جسم: روزه داری روح و روان و قلب و دل و نیز جسم را آرامش داده و باعث سلامتی روح و تندرستی جسم می شود. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «روزه بگیرید تا سالم بمانید.» باز می فرماید: «معده خانه تمام دردها و امساک [روزه [بالاترین داروهاست.»(16) حضرت امام باقر(ع) می فرماید: «روزه و حج آرام بخش دلهاست.»(17) حضرت علی(ع) می فرماید: «خداوند بندگان مؤمن خود را به وسیله نمازها و زکات و حدیث در روزه داری روزه های واجب [رمضان[ برای آرام کردن اعضا و جوارح آنان، خشوع دیدگانش و فروتنی جان هایشان و خضوع دلهایشان حفظ می کنند.»(18) امروزه در علم پزشکی و از نظر بهداشت و تندرستی نیز در جای خود ثابت شده که روزه داری تأثیرهای فراوانی بر آرامش روح و روان و سلامتی جسم و بدن دارد، دفع چربی های مزاحم، تنظیم فشار، قند خون، و… نمونه آن است.(19) د. مانع نفوذ شیطان: امام علی(ع) به پیامبر اکرم(ص) عرض کرد: یا رسول الله! چه چیزی شیطان را از ما دور می کند؟ پیامبرگرامی(ص) فرمود: روزه چهره او را سیاه می کند و صدقه پشت او را می شکند.»(20) بنابراین، روزه مانع نفوذ شیطان های جنی و انسی شده و وسوسه های آنان را خنثی می کند. ه . مساوات بین غنی و فقیر: انسان روزه دار در هنگام گرسنگی و تشنگی، فقرا و بینوایان را یاد می کند و در نتیجه به کمک آن ها می شتابد. حضرت امام حسن عسگری(ع) درباره علت وجوب روزه می فرماید: «تا توانگر درد گرسنگی را بچشد و در نتیجه به نیازمند کمک کند.»(21) و. احیاء فضائل اخلاقی حضرت امام رضا(ع) درباره علت وجوب روزه می فرماید: «تا مردم رنج گرسنگی و تشنگی را بچشند و به نیازمندی خود در آخرت پی ببرند و روزه دار بر اثر گرسنگی و تشنگی خاشع، متواضع و فروتن، مأجور، طالب رضا و ثواب خدا و عارف و صابر باشد و بدین سبب مستحق ثواب شود،… روزه موجب خودداری از شهوات است، نیز تا روزه در دنیا نصیحت گر آنان باشد و ایشان را در راه انجام تکالیفشان رام و ورزیده کند و راهنمای آنان در رسیدن به اجر باشد و به اندازه سختی، تشنگی و گرسنگی که نیازمندان و مستمندان در دنیا می چشند پی ببرند و در نتیجه، حقوقی که خداوند در دارایی هایشان واجب فرموده است، به ایشان بپردازند… .»(22)و… . 4. وجود شب قدر در این ماه شب قدر از شب هایی که برتر از هزار ماه است و فرشتگان در این شب به اذن خدا فرود می آیند و جمیع مقدرات بندگان را در طول سال تعیین می کنند(23) و وجود این شب در این ماه مبارک نعمت و موهبتی الهی بر امت پیامبر گرامی اسلام(ص) است و مقدرات یک سال انسان ها (حیات، مرگ، رزق و…) براساس لیاقت ها و زمینه هایی که خود آنها به وجود آورده اند تعیین می شود و انسان در چنین شبی با تفکر و تدبر می تواند به خود آید و اعمال یک سال خود را ارزیابی کند و با فراهم آوردن زمینه مناسب بهترین سرنوشت را برای خود رقم زند.(24) حضرت امام صادق(ع) می فرماید: «تقدیر مقدرات در شب نوزدهم و تحکیم آن در شب بیست و یکم و امضاء آن در شب بیست و سوم است.»(25) 5. بهار قرآن نظر به این که قرآن کریم در ماه مبارک رمضان نازل شده و تلاوت آیات آن در این ماه فضیلت بسیاری دارد، در روایات اسلامی، از ماه رمضان به عنوان بهار قرآن یاد شده است؛ چنان که حضرت امام باقر(ع) می فرماید: «هر چیزی بهاری دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.»(26) یک نکته! بدیهی است فضائل و ثواب هایی که برای ماه مبارک رمضان و روزه داری ذکر شده و به برخی از آن ها اشاره شد، از آنِ کسانی است که حقیقت آن را درک کنند و به محتوای آن عمل و در گفتار و کردار به کار گیرند و به آن ها جامه عمل بپوشانند. چنان در روایات اسلامی برای روزه داری آدابی ذکر شده و کسانی که صرفاً تلاوت قرآن می کنند، ولی به آیات و احکام آن عمل نمی کنند و یا آن که از روزه داری تنها رنج گرسنگی و تشنگی را می کشند و بوسیله گناه، تأثیر روزه را از بین می برند و ماه مبارک رمضان و فضای معنوی آن تأثیری بر اشخاصی بر جای نمی گذارد، مورد نکوهش قرار گرفته اند. چنان که پیامبر اکرم(ص) به زنی که با زبان روزه کنیز خود را دشنام می داد فرمود: چگونه روزه داری و حال آن که کنیزت را دشنام می دهی؟! روزه فقط خودداری از خوردن و آشامیدن نیست، بلکه خداوند آن را علاوه بر این دو، مانع کارها و سخنان زشت که روزه را بی اثر می کنند قرار داده است، چه اندکند روزه داران و چه بسیارند کسانی که گرسنگی می کشند.»(27) حضرت امام سجاد(ع) در دعای حلول ماه رمضان به درگاه خداوند عرض می کند: به وسیله روزه این ماه یاریمان ده تا اندام های خود را از معاصی تو نگه داریم و آن ها را به کارهایی گیریم که خشنودی تو را فراهم آورد، تا با گوش هایمان سخنان بیهوده نشنویم و با چشمانمان به لهو و لعب نشتابیم و تا دستمانمان را به سوی حرام نگشاییم و با پاهایمان به سوی آن چه منع شده ره نسپاریم و تا شکمهایمان جز آن چه را تو حلال کرده ای در خود جای ندهد و زبان هایمان جز به آن چه تو خبر داده ای و بیان فرموده ای گویا نشود… .»(28) بنابراین، در ماه مبارک باید تمام اعضا و جوارح را از حرام دور نگه داشت و با اخلاص، توکل و توسل از اهل بیت(ع) و عمل به دستورها و احکام قرآن کریم و دوری از گناهان، انجام توبه نصوح و واقعی، عبادت، شب زنده داری، درک فضیلت شب قدر و… فضیلت ماه مبارک رمضان را درک کرد و از آن در راستای رسیدن به کمال حرکت کرد و باید در این ماه به گونه ای خودسازی کرد که با اتمام ماه مبارک تأثیر و فواید آن در روح و جان افراد باقی باشد و اثر آن تا ماه رمضان سال بعد ماندگار باشد. پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ 1. مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، ص 209، دارالکتاب العربی، بیروت. 2. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 55، ص 341، مؤسسه الوفاء، بیروت. 3. ر.ک: الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج 2، ص 628، دارالکتب الاسلامیة، تهران. 4. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 2، ص 628، دارالکتب الاسلامیة، تهران. 5. … 6. سوره بقره، آیه 185. 7. ر.ک: وسائل الشیعه، همان، ج 10، ص 313. 8. ر.ک: الکافی، همان، ج 2 ،ص 628. 9. سوره بقره، آیه 185. 10. سوره بقره، آیه 183. 11. همان. 12. میزان الحکمة، محمد محمدی ری شهری، ترجمه: حمیدرضا شیخی، ج 7، ص 3207، مؤسسه دارالحدیث، قم. 13. همان، ص 3209. 14. همان. 15. همان. 16. همان. 17. همان. 18. همان. 19. تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و دیگران، ج 1 ،ص 631، دارالکتب الاسلامیة، تهران. 20. مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج 7، ص 154، مؤسسه آل البیت، قم. 21. میزان الحکمة، همان. 22. همان، ص 3209. 23. سوره قدر، آیه 1 ـ 5. 24. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 18، ص 132؛ ج 19، ص 90، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم. 25. وسائل الشیعه، همان، ج 10، ص 354. 26. وسائل الشیعه، همان، ج 6، ص 203. 27. الکافی، همان، ج 4، ص 87. 28. الصحیفة السجادیة، امام سجاد(ع) ص 186، دفتر نشر الهادی، قم.

نظر دهید »

معرفی سایت

ارسال شده در 25 اردیبهشت 1397 توسط فانوس در بدون موضوع

سایت های برای جستجوی مقاله وکتاب

کتابخانه دیجیتال تبیان

کتابخانه دیجیتال فقاهت 

کتابخانه دیجیتال قائمه

نظر دهید »

سلمان فارسی

ارسال شده در 25 اردیبهشت 1397 توسط فانوس در بدون موضوع

سازمان اوقاف و امور خیریه جمھوری اسلامی ایران • سلمان فارسی سلمان فارسی فرزند بدخشان است. نام اصلی او نیز روزبه و کنیه اش ابوعبدالله است. پس از اسلام آوردن، پیامبراکرم(ص) به او فرمود: «نام خود را از امروز سلمان بگذار». از این روی، او به ھمین نام مشھور است. او یکی از معمران و زاھدان دوران خود بود و در علم و دانش،… سلمان کیست؟ سلمان فارسی فرزند بدخشان است. نام اصلی او نیز روزبه و کنیه اش ابوعبدالله است. پس از اسلام آوردن، پیامبراکرم(ص) به او فرمود: «نام خود را از امروز سلمان بگذار». از این روی، او به ھمین نام مشھور است. او یکی از معمران و زاھدان دوران خود بود و در علم و دانش، سرآمد اھل زمان به شمار می آمد؛ چنان که در بسیاری از روایت ھا نقل شده، سلمان دانش ھای پیشینیان و آیندگان را می دانست و در ِ راه یافتن اسلام، رنج فراوان برد. او پس از طی دوران کودکی، سالیان دراز در جست و جوی دین حق بود تا اینکه ھنگام ورود پیامبر(ص) به مدینه در قبا اسلام آورد. گروھی زادگاه سلمان را قریه ی جی از رامھرمز شیراز می دانند و گروھی دیگر بر این باورند که او اھل جی اصفھان بوده است. ممکن است ھر دو گفته درست باشد؛ زیرا از خود او نقل شده است: «در رامھرمز به دنیا آمدم و پدرم اھل اصفھان بود». گروھی نیز سلمان را به کازرون نسبت داده اند. درباره ی شمار فرزندان وی نوشته اند: سلمان سه دختر داشت که یکی در اصفھان و دو تن دیگر در مصر زندگی می کردند. برخی نیز گفته اند که او پسری به نام عبدالله داشت. از این روی، کنیه ی سلمان، ابوعبدالله است. سلمان فارسی سرانجام در سال 36 ھجری قمری در مدائن درگذشت و آستانه ی او ھم اکنون در نزدیکی ایوان مدائن، در غرب دجله قرار دارد. اسلام آوردن سلمان فارسی سلمان فارسی و خانواده ی ثروتمندش کشاورز بودند. سلمان نمونه ی کاملی از معنویت، اخلاق و نجابت بود. اگرچه پدرش، بدخشان، می کوشید در ھر فرصتی آیین آتش پرستی را به سلمان بیاموزد، او وقتی با دقت به این کیش می اندیشید نمی توانست آن را بپذیرد. از این روی، ھرگاه جای خلوتی می یافت. درفکر فرومی رفت و به جھان اطراف خود می اندیشید. او پس از مدتی به آیین مسیحیان گرایش یافت و با وجود مخالفت پدرش، نزد کشیشی رفت و به عبادت سرگرم شد. خود سلمان می گوید: من در پی کاری که پدرم فرستاده بود، روانه شدم و در راه به کلیسایی از کلیساھای مسیحیان برخوردم. صدای آنان را که در کلیسا به نماز سرگرم بودند، شنیدم. من از وضعیت و عقاید آن مردم آگاھی نداشتم و چون صدای آنان را شنیدم، وارد شدم تا ببینم چه می کنند. ھنگامی که ایشان را دیدم، نمازشان مرا به شگفتی واداشت و به کار آنان رغبت یافتم. با خود گفتم: «به خدا سوگند، این دین از دینی که ما داریم بھتر است». از آنان جدا نشدم؛ تا وقتی که خورشید غروب کرد. مزرعه چاپ مقالھ - سلمان فارسی 2018/15/5 http://www.oghaf.ir/articles/printpage-2409.aspx 2/9 ی پدر را از یاد برده بودم و سراغ آن نرفتم. ھنگامی که نزد پدرم رفتم، داستان را برایش بازگفتم. او گفت: «فرزندم در آن دین خیری نیست، بلکه دین تو و دین پدرانت از آن بھتر است». سلمان می گوید: «پدرم بر من بیمناک شد و پایم را بست و مرا در خانه زندانی کرد». سلمان پس از رھایی از بند، با کاروانی از تاجران مسیحی که به شھر آمده بودند، عازم شام شد. او در آنجا نزد اسقف کلیسا رفت و به وی گفت: «من به این دین رغبت یافته ام. دوست دارم ھمراه تو باشم و در کلیسایت به تو خدمت کنم. می خواھم از تو بیاموزم و با تو نماز به جای آورم». اما به زودی دریافت که آن اسقف، مردی بدکنش است. دیگران را به صدقه دادن دستور می دھد و بدان تشویق می کند، اما آنچه از این راه گرد می آورد، برای خود می اندوزد و به مساکین نمی بخشد. سلمان از وی به دلیل عملکردش بسیار تنفر داشت و ھنگامی که درگذشت و مسیحیان برای دفنش گرد آمدند، کردار او را بر آنان فاش ساخت. سپس ایشان را به محل پنھانی گنج اسقف راھنمایی کرد. پس از مرگ وی، سلمان به خدمت اسقفی صالح درآمد و شب و روز پیوسته عبادت می کرد. وی زمان درازی کنار او ماند. اما چون مرگ اسقف نزدیک شد، سلمان به او گفت: «مرا به چه کسی سفارش می کنی و به چه کاری فرمان می دھی؟» اسقف گفت: «به خدا سوگند، ھیچ کس را نمی شناسم که بر عقیده و آیین تو باشد؛ چرا که بیشتر مردم باورھایشان تغییر کرده و از عقاید خود برگشته اند، مگر مردی در موصل. پس به او بپیوند». سلمان ھمچنان آیین مسیحیت را در شھرھای موصل، نصیبین و سپس عموریه حفظ کرد تا ھنگام فوت کشیش شھر عموریه، از او خواست کسی را معرفی کند تا او نزدش برود. کشیش گفت: «تو در عصری زندگی می کنی که بعثت پیامبری بنابر آیین حق ابراھیم(ع) نزدیک است. آن پیامبر به سرزمینی ھجرت می کند که نخلستان دارد و بین دو بیابان سنگلاخ واقع شده است. اگر توانستی خود را به او برسان. از نشانه ھای آن پیامبر این است که از غذای صدقه نمی خورد، ولی ھدیه را می پذیرد. ھمچنین میان دو کتفش، نشانه ی نبوت نقش بسته است». سلمان ھمراه قافله ای به سوی مدینه رھسپار شد، ولی بین راه، او را به یک یھودی فروختند. او مدتی در وادی القری به سر برد تا آنکه یھودی دیگری او را خرید و با خود به مدینه برد. سلمان در باغ خرمای آن شخص کار می کرد تا آنکه چند سال پس از بعثت، پیامبر(ص) به مدینه ھجرت کرد و در قبا(میان طایفه ی بنی عمرو بنی عوف) فرود آمد. سلمان خود را به قبا، نزد پیامبر(ص) رساند. چون سلمان در محله ی قبا پیامبر(ص) را دید، مقداری خرما به آن حضرت صدقه داد. رسول خدا به یارانش فرمود از آن بخورند، اما خود از آن نخورد. بدین ترتیب، سلمان یکی از آن سه نشانه را در پیامبر دید. سپس در مدینه حضرت را دید و مقداری خرما به او ھدیه کرد. این بار پیامبر(ص) از آن خرما تناول فرمود. سرانجام در محل «بقیع الغرقد» آن حضرت را در تشییع جنازه ی یکی از صحابه دید. سلمان به پیامبر سلام کرد و پشت سرش ایستاد. آن حضرت جامه را از پشت خود کنار زد. چون سلمان مھر پیامبری را بر پشت آن جناب دید، خود را بر آن افکند و مھر را بوسید. او با گریه سرگذشتش را برای پیامبر بازگفت و ھمان جا اسلام آورد.(1( چھ کسی سلمان را آزد کرد؟ اھمیت و جایگاه والای سلمان نزد مسلمانان، برخی را بر آن داشته تا برای شخصیت ھایی که نزد ایشان محترم اند و می کوشند برای آنھا فضل و کمال گرد آورند! در این بزرگ مرد سھمی قایل شوند و آنھا را در شخصیت سلمان سھیم اعلام کنند. به گمان این عده، نسبت دادن فضایل و کرامات پیامبر(ص) به دیگران چیزی از شأن و شخصیت آن حضرت نمی کاھد زیرا ھمین که او پیامبر و رھنمای این امت است در کمال و شرف، او را بس است. بدین ترتیب، آنان را برتر از او بشمارند، ھرچند این فضیلت تراشی به بھانه ی نادیده گرفتن برخی از فضایل و کمالات خود رسول الله(ص) نیز باشد. به گمان این عده، نسبت دادن فضایل و کرامات پیامبر(ص) به دیگران چیزی از شأن و شخصیت آن حضرت نمی کاھد؛ زیرا ھمین که او پیامبر و راھنمای این امت است در کمال و شرف او را بس است. برخی ادعا کرده اند که ابوبکر سلمان را خرید و آزاد کرد. این سخن به ھیچ روی درست نیست؛ زیرا نصوص و تصریح ھای بسیار بر این دلالت می کنند که پیامبر(ص) سلمان را از بردگی آزاد کرد. در اینجا به برخی از آنھا اشاره می کنیم:(2( 1 .بسیاری از علما و مورخان، او را از موالی(غلامان آزاد شده ی) رسول خدا(ص) شمرده اند؛(3( 2 .از بریده نقل شده است: «سلمان در ملک یھود بود و رسول خدا او را به… درھم و اینکه نخل ھایی را برای مالک او غرس کند و سلمان آنھا را بپرورد تا بار بیاورند، خرید و خود حضرتش آن نخل ھا را غرس فرمود»؛(4( 3 .سلمان در نامه به خلیفه ی دوم، عمربن خطاب چنین نوشت: «از سلمان مولای رسول خدا…»؛(5( 4 .خطیب بغدادی گفته است: «رسول خدا(ص) مالی را که سلمان باید می پرداخت تا آزاد شود، پرداخت. بنابراین، او از چاپ مقالھ - سلمان فارسی 2018/15/5 http://www.oghaf.ir/articles/printpage-2409.aspx 3/9 موالی بنی ھاشم است»؛(6( 5 .حدیثی است که سلمان در پایان آن می گوید: «… پس رسول خدا(ص) مرا آزاد کرد و سلمانم نامید»؛(7( 6 .ابوعمر گفته است: «از افراد گوناگون نقل شده است که رسول خدا(ص) او را خرید تا آزاد شود»؛(8( 7 .در حدیث سلام سلمان به اھل قبور آمده است: او به اھل قبور گفت: «به حرمت خدای بزرگ و پیامبر گرامی از شما درخواست می کنم تا پاسخ دھنده ای از شما به من پاسخ دھد که من سلمان فارسی، مولای رسول خدایم»؛(9( 8 -از شعبی پرسیدند: «آیا سلمان از موالی رسول خدا(ص) بود؟» گفت: «آری، برترین ایشان مکاتب بود(با مالکش قرارداد آزادی بسته بود). رسول خدا(ص) او را خرید و آزاد کرد».(10( چگونگی آزادی سلمان پس از وصیت اسقف، سلمان به ھمراه قافله ای به سوی مدینه روانه شد تا محضر پیامبراسلام(ص) را درک کند. ھنگام نھار گوسفندی را آوردند و آن قدر بر او چوب زدند تا مرد. آنان از گوشت آن حیوان، کباب درست کردند و از سلمان نیز خواستند بخورد، اما سلمان از آن غذا نخورد. سپس به شراب خوردن سرگرم شدند و سلمان را نیز به این کار دعوت کردند. سلمان این بار نیز درخواست آنان را نپذیرفت و ھر چه اصرار کردند، سرپیچید. سرانجام پس از اذیت و آزار فراوان، او را تھدید کردند که اگر نخوری، تو را خواھیم کشت. سلمان برای حفظ جان خویش، پیشنھاد کرد مرا به بردگی و غلامی بگیرید و بفروشید، اما به شراب خواری مجبور نکنید. آنان این پیشنھاد را پذیرفتند و سندھایی درباره ی بندگی سلمان درست کرده، او را به مردی یھودی فروختند. ھنگامی که مرد یھودی احساس کرد سلمان از عاشقان و دلدادگان پیامبراسلام(ص) است، در پی اذیت و آزار او برآمد. او شبی به سلمان گفت: «باید تا صبح تل بزرگی از خاک و ریگ را که در حیاط منزل است بیرون بریزی، وگرنه تو را می کشم». سلمان درحد توانش ریگ ھا را از حیاط بیرون برد، ولی در پایان شب دید از تل به آن بزرگی چیززیادی کم نشده و خارج کردن آن ھمه خاک، از توان او خارج است. از این روی، دست به سوی درگاه خداوند بلند کرد و او را به عشقی که در دلش به پیامبر اسلام(ص) بود، سوگند داد که در حقش لطفی کند. خداوند به سلمان عنایت کرد و باد سختی فرستاد که ھمه ی آن ریگ ھا را از حیاط بیرون برد. صاحب خانه، صبحگاه وقتی دید چنان تل ریگ بزرگی به طور کامل جابه جا شده است بسیار تعجب کرد و از سر کج فھمی به سلمان گفت: «تو ساحر و جادوگری. می ترسم که این شھر از سحر تو خراب شود». سلمان می گوید: «او مرا از شھر بیرون برد و به زنی که از دودمان سلیمی بود، فروخت. آن زن با من سبیار مھربان بود. او باغ بزرگی داشت و مرا باغبان آن کرد و گفت: این باغ در اختیار توست. تو می توانی ھرگونه که می خواھی از محصول آن استفاده کنی، حتی اگر ببخشی یا صدقه دھی». پس از آنکه سلمان نشانه ھای پیامبری را در رسول خدا دید اسلام آورد. او درباره ی ماجرای آزادی اش می گوید: روزی رسول خدا(ص) به من فرمود: «ای روزبه! برو به صاحب این باغ بگو محمدبن عبدالله(ص) می گوید: غلام خود را به ما بفروش». من نیز رفتم و پیام رسول خدا(ص) را به وی رساندم. صاحب باغ گفت: «بگو این غلام را به چھارصد درخت خرما که نصف آن خرمای سرخ و نصف دیگر خرمای زرد داشته باشد، می فروشم». نزد رسول خدا(ص) رفتم و داستان را بازگفتم. حضرت فرمود: «اجرای خواسته ی او چقدر آسان است!» آن گاه به علی(ع) دستور داد ھسته ھایی را که در آنجا ریخته بود، جمع کند. سپس آنھا را کاشت و آب داد. ھنوز به ھسته ی پایانی نرسیده بود که ھسته ھای نخست سبز شدند و به صورت نخل باردار درآمدند. ھسته ھای دیگر نیز به آنھا پیوستند. آن گاه به من فرمود: «برو به صاحب باغ بگو بیا چھارصد نخله ی خرما را تحویل بگیر و غلام خود را به ما بده». رفتم و گفتم. صاحبم آمد، اما وقتی نخله ھا را دید، گفت: «به خدا سوگند، این غلام را نمی فروشم مگر اینکه ھمه ی این چھارصد نخل، خرمای زرد بدھد». ناگاه جبرئیل نمایان شد و پروبال خود را به نخله ھا مالید. ھمه ی آنھا خرمای زرد یافتند. آن گاه صاحبم که به آرزویش رسیده بود گفت: «به خدا سوگند، یکی از این نخله ھا نزد من از تو و محمد بھتر است!» من نیز به او گفتم: «زندگی با محمد(ص) نزد من از تو و تمام ثروتت بھتر است». به این ترتیب، حضرت مرا خرید و آزاد کرد. آن گاه فرمود: «از امروز به بعد نام خود را سلمان بگذار».(11( در برخی روایات، حدیث آزادی سلمان به شکل ھای دیگر نیز نقل شده است. ازجمله در روایتی آمده است: بردگی، سلمان را مشغول داشت و از حضور او در بدر و احد جلوگیری کرد، تا اینکه پیامبراکرم(ص) به او فرمود: «ای سلمان، مکاتبه کن». چاپ مقالھ - سلمان فارسی 2018/15/5 http://www.oghaf.ir/articles/printpage-2409.aspx 4/9 سلمان به مالک خود نامه ای نوشت تا در مقابل غرس سیصد نخل(و به قولی 160 فسیله، یعنی شاخه ی درخت خرما که در زمین غرس شده و به قولی پانصد نخل و به قول دیگر تنھا یک صد نخل) و چھل اوقیه طلا(12 (آزاد شود. رسول خدا(ص) به مسلمانان فرمود: «با دادن نخل، برادرتان را یاری کنید». پس یاران پیامبر(ص) ھر یک بخشی را بر دوش گرفته تا آن مقدار نخل فراھم شد. پیامبر(ص) به او دستور داد چاله ای بکند، اما ھیچ نخلی را غرس نکند تا خود آن حضرت، آنھا را در زمین بنشاند. سلمان نیز چنین کرد. رسول خدا(ص) نخل ھا را غرس کرد و در ھمان سال بار آوردند. سپس به سلمان فرمود: «چون شنیدی مالی برای من آوردند، نزدم بیا تا به مقداری که از فدیه ات باقی مانده، به تو بدھم». روزی حضرت میان صحابه بود، که یکی از صحابه با مقداری طلا به اندازه ی تخم مرغ بر حضرت وارد شد. پیامبر(ص) فرمود: «فارسی مکاتب چه کرد؟» سلمان را نزد آن جناب فراخواندند. رسول خدا(ص) به او فرمود: «ای سلمان، این را بگیر و آنچه را که بر ذمه داری بپرداز». پس سلمان آن طلا را گرفت و چھل اوقیه به مالکش داد. در برخی منابع آمده است: «ھمانند آنچه پرداخت برایش باقی ماند. سلمان آزاد شد و در غزوه ی خندق حضور یافت و پس از آن، ھیچ آوردگاھی از او فوت نشد».(13( در این روایت نکته ھایی آمده است که جای شک و تردید دارد. ازجمله اینکه یاری کردن اصحاب پیامبر، برخلاف صریح قرارداد مکتوب مفادات سلمان است که در آن آمده: رسول خدا(ص) خود ھمه ی فدیه ی سلمان را داد و او را خرید و آزاد کرد و ِ ولای او از آن پیامبراکرم(ص) و اھل بیت او شد.(14( سلمان؛ عضو خانواده ی رسالت رسول خدا(ص) می فرماید: سلمان منا اھل البیت؛ «سلمان از ما اھل بیت است». درباره ی چگونگی صدور این روایت از رسول اکرم(ص) نقل ھای گوناگونی وجود دارد. برخی می گویند: ھنگامی که مسلمانان مشغول کندن خندق بودند، پیامبراکرم(ص) ھر ده تن را مأمور حفر چھل ذراع کرده بود. چون سلمان در کار قوی بود، مھاجران و انصار با یکدیگر احتجاج می کردندو مھاجران می گفتند: «سلمان از ماست» و انصار می گفتند: «سلمان از ماست». اما رسول خدا(ص) فرمود: سلمان منا اھل البیت؛(15» (سلمان از ما اھل بیت است». برخی روایت کرده اند که ھنگام کندن خندق، ھمه ی مسلمانان جز سلمان شعر می خواندند. پیامبراکرم(ص) که چنین دید، از خدا خواست که زبان سلمان را- اگرچه به گفتن دو بیت شعر- بگشاید. پس سلمان سه بیت شعر خواند که ترجمه ی آن چنین بود: «زبانی ندارم تا شعر بسرایم، از پروردگار خود نیرو و یاری می خواھم بر دشمنم و دشمن انسان پاک، محمد، برگزیده ی خدا که افتخار به دست آورده؛ تا اینکه در بھشت به کاخی بھشتی برسم، با حوریانی که به ماه تمام شبیه اند».(16( آن گاه رسول خدا(ص) فرمود: «سلمان از خانواده ی ماست». اما این دو روایت، ھیچ یک نمی تواند سبب صدور جمله ی جاودانه سلمان منا اھل البیت باشد؛ زیرا این مسائل بی اھمیت نمی توانند اتخاذ چنان موضع و گفتن چنین کلامی را از سوی رسول خدا(ص) توجیه کنند. شاید مقصود از نقل این روایت ھا و یادآوری چنین اموری، کاستن از ارزش و اعتبار این نشان بزرگ بوده است که رسول خدا سلمان را بدان مشرف و مفتخر فرمود. بنابر روایت نخست، بیش از این نبوده است که چون قدرت بدنی سلمان در حفر خندق موجب رقابت گروه ھای گوناگون شده، ھر دسته ای او را از خود می شمرد. پیامبر(ص) نیز برای پایان بخشیدن به این دعاوی، سلمان را جزو بخشی که خود و اھل بیتش خندق می کندند، خواند و جمله ی سلمان منا اھل البیت ناظر بر ھمین معنا بوده است. به این ترتیب، جمله ی بالا ارزش و واقعیت خود را از دست می دھد و اھمیتی را که در سخنان ائمه(ع) به این جمله ی افتخار آفرین داده شده، توجیه و تعلیل نمی کند. در روایتی آمده است که سبب صدور این عبارت، درگیری مردم برای انتساب سلمان به خود، پس از گفتن آن شعر بوده است. احتمال وجود چنین غرضی نیز می رود؛ زیرا صدوق آن عبارت از رسول خدا(ص) به چنین مناسبتی، به این معناست که سلمان به خوبی به زبان عربی سخن گفته و از ھمین روی، شایسته ی اکرام و احترام است؛ نه به سبب علم یا دین داری اش یا ویژگی ھای نیکو و شایسته ی دیگری که داشته است. این در حالی است که محی الدین بن العربی حنبلی گفته است: جز شخص مطھر، به اھل بیت قرین نمی شود؛ زیرا کسی که به ایشان اضافه می شود، مشابه و ھمانند آنھاست و ایشان، جز کسی را که به طھارت و تقدیس او حکم شده به خود نمی افزایند. بر این اساس، اینکه رسول الله(ص) درباره ی سلمان فرموده است: سلمان از ما اھل بیت است، گواھی آن حضرت است به پاکی سلمان و عصمت و مصونیت الھی او؛ زیرا معنای این کلام این نیست که سلمان از جھت نسب و به طور حقیقی جزو اھل بیت است؛ زیرا اتصال و انتساب سببی چاپ مقالھ - سلمان فارسی 2018/15/5 http://www.oghaf.ir/articles/printpage-2409.aspx 5/9 جز از راه خود حاصل نمی شود. بنابراین، سلمان جزو اھل بیت است به نحو تنزیلی و به لحاظ تشابه او با اھل بیت در بعض یا تمام صفات ایشان. صفاتی که می تواند او را در شمار کسانی که به آنھا الھام می شود، قرار دھد. خداوند برای اھل بیت به پاک شدن و زوال رجس و پلیدی از ایشان گواھی داده. پس ایشان مطھر، بلکه عین پاکی ھستند و به نص(آیه ی تطھیر) دانسته شده اند و بدون تردید، سلمان ھم از آنھاست. او از داناترین مردم به حقوق خدا بر مردم و حقوق مردم بر یکدیگر و از توانمندترین کسان بر ادای این حقوق بود و رسول الله(ص) درباره ی او فرمود: اگر ایمان در ثریا باشد، مردی از فارس بدان دست خواھد یافت، و به سلمان اشاره فرمود.(17( اما درباره ی منشأ صدور این عبارت، روایتی دیگر نقل شده است که بنابر آن، شخصی در پی تحقیر و سبک کردن سلمان برآمد، اما رسول اکرم(ص) او را یاری داد و منطق جاھلی و تعصب قومی را آشکارا محکوم کرد. روایت چنین می گوید: روزی سلمان فارسی به مجلس رسول خدا(ص) وارد شد. حضار برای احترام به حق او و سال خوردگی اش و به سبب اختصاص و انتسابش به رسول خدا او را تعظیم کرده، در بالای مجلس جای دادند. عمر داخل شد و با دیدن سلمان گفت: «این عجمی بالانشسته میان عرب کیست؟» پس رسول خدا(ص) بر فراز منبر رفته، خطبه خواند و فرمود: «مردم از زمان آدم تا امروز، ھمچون دندانه ھای شانه برابرند. عربی را بر عجمی و سرخ پوستی را بر سیاه پوستی برتری نیست، جز به پرھیزکاری. سلمان، دریایی است که پایان نمی پذیرد و گنجی است که تمام نمی شود. سلمان از ما اھل بیت است…».(18( شاید این روایت از حقیقت دور نباشد؛ چراکه عمر بن خطاب آشکارا عرب را بر عجم برتری می داد و در زمان خلافتش سیاست او در ھمین جھت بود. قصه ی سرباز زدنش از زن دادن به سلمان و موارد دیگر، دلیل روشنی برای این مطلب است. سلمان بیش از اینکه به نژاد عرب یا عجم وابسته باشد، به اسلام منتسب است. از این روی، به سلمان محمدی معروف شد. ایشان از کسانی است که پیامبر(ص) با او قرارداد بھشت بست. درباره ی وی نوشته اند: «خداوند، سلمان را دوست دارد و با خشمناک شدنش، خشمگین می شود».(19 (او جزو خانواده ی رسالت و از پرورش یافتگان خانه ی وحی به شمار می آمد و در ھمه ی لحظه ھا، از حضور پیامبر(ص)، امام علی(ع) و حضرت زھرا(س) درس می آموخت. سلمان؛ فرزند اسلام در زمان زندگی رسول خدا(ص) عمر از سلمان پرسید: «تو کیستی؟ (حسب و نسبت چیست؟)» سلمان گفت: «من سلمان بن عبدالله(فرزند بنده ی خدا) ھستم. گمراه بودم؛ خداوند به وسیله ی محمد(ص) ھدایتم کرد. تھی دست بودم؛ خداوند به دست او بی نیازم کرد. برده بودم؛ خداوند به وسیله ی محمد(ص) آزادم کرد. این است حسب و نسب من». ھمچنین مالک از بیھقی، و عبدالرزاق از قتاده روایت کرده است: «بین سعد بن ابی وقاص و سلمان کدورت و اختلافی بود. ھنگامی که آن دو در مجلسی حضور داشتند، سعد به یکی از حاضران گفت: “نسب خود را بازگو” و او نسب خود را بیان کرد. به دیگری نیز چنین گفت و او نیز نسب خود را بیان کرد تا به سلمان نوبت رسید. به سلمان گفت: “ای سلمان، نسب خود را بیان کن". سلمان گفت: “من برای خود جز اسلام پدری نمی شناسم. من سلمان فرزند اسلامم"».(20( مالک از ابوھریره روایت کرده است: درحالی که قریش در مجلس رسول خدا(ص) گرد آمده بودند، سلمان فارسی به جمع آنان وارد شد. یکی از قریشیان به او گفت: «حسب و نسب تو چیست و چگونه جرئت کردی به مجمع قریش درآیی؟» سلمان به او نگاه کرد. سپس چشمانش را پایین انداخت و گریه کرد. آن گاه به وی گفت: «از حسب و نسبم پرسیدی. از نطفه ای نجس آفریده شدم و امروز باید اندیشه کنم و عبرت بگیرم، و فردا مرداری بدبو خواھم بود. پس آن ھنگام که نامه ھای اعمال باز شوند، ترازوھا نصب گردند، مردم برای صدور حکم، فراخوانده شوند و اعمال من در ترازوی سنجش قرار گیرد، اگر زیاد آورم، شریف و گرامی خواھم بود و اگر کم آورم، خوار و پست خواھم بود. این است حسب و نسب من و ھمگان». آن گا ه پیامبر اکرم(ص) فرمود: «سلمان راست گفت. ھر کس می خواھد به مردی بنگرد که دلش نورانی شده، به سلمان بنگرد».(21( سلمان؛ مصداق بارز آیھ ھای قرآن 1 .ابن عباس روایت می کند: مصداق آیه ی الا الَّذین َ آمنُوا َ و َع ِملوا الصّالِحات در سوره ی والعصر که افراد غیرزیان کار را معرفی می کند، علی(ع) و سلمان اند.(22( ِ ُق َون َّ الأوُل َون ِ م َن ُ الم َھ ِ اجرِ َ ین 2 .علی بن ابراھیم بن ھاشم قمی از امام صادق(ع) روایت می کند: مصداق آیه ی َ و َّ الساب چاپ مقالھ - سلمان فارسی 2018/15/5 http://www.oghaf.ir/articles/printpage-2409.aspx 6/9 َو َ الأنصارِ(23 (نقیبان پیغمبر(ص) ھستند؛ یعنی ابوذر، مقداد، سلمان فارسی، عمار یاسر و افرادی که ایمان آوردند و بر ولایت امام علی(ع) ثابت قدم ماندند.(24( امتیاز مھم و ممتاز «سابقون نخست» را که قرآن کریم مطرح کرده،(25 (از نظر عقل و نقل برای این دسته از مسلمانان، امتیاز و افتخاری بزرگ و فراموش نشدنی است؛ چرا که اینان در روزگاری سخت و تلخ که پیامبر(ص) برای تأسیس آیین نوبنیاد و جھانی اسلام، از ھر سوی آزار و تھدیدھای ھولناک می شد و به یاور و مدافع راستین نیاز داشت، این گروه پاک باخته، سر از پای نمی شناختند. آنان حتی با تحمل شدیدترین زجرھا و شکنجه ھا به حمایت از اسلام و پیامبر(ص) برخاستند. نام این بزرگواران در پیشانی نورانی تاریخ ثبت شده و درخور ھرگونه ستایش و تمجیدند. امام علی(ع) آنان را که ھر یک از گوشه ای از جھان، برای یاری حق و ایمان و رسالت پیشی گرفته بودند، این گونه معرفی می کند: پیشی گیرندگان به اسلام از ھر ملت و قومی عبارت اند از: - من (علی بن ابی طالب) از میان عرب ھا؛ - سلمان فارسی از ملت فارس(ایران)؛ - صھیب از سرزمین روم(که بخشی از آسیا، اروپا و افریقا را شامل می شد)؛ - بلال از سرزمین حبشه(اتیوپی کنونی)؛ - خباب بن ارت از طایفه ی «قبطیان» (سرزمین مصر).(26( خلاصه آنکه رسول گرامی اسلام(ص) نیز فرموده است: از میان عرب من، از رومیان صھیب، از حبشیان بلال و از فارسیان سلمان فارسی در ورود به بھشت پیشی خواھیم گرفت.(27( ِ َ الغ َد ِ اه َ و َ الع ِش ِّی….(28 (از امام صادق(ع) روایت شده است: َّ ُھم ب ِ َن یَ ُدع َون رَب 3 . َ در تفسیر آیه ی واصبِر نَ َ فس َک م َع الَّذی خداوند به پیامبر(ص) فرمود: «درباره ی کسانی که صبح و شام خدا را می خوانند و جز خواسته ی او منظوری ندارند، خویشتن داری کن و [به سبب نداشتن زیور دنیا] به آنان کم توجه مباش». این آیه درباره ی سلمان فارسی نازل شد؛ زیرا سلمان ردای مویینی داشت که ھم غذا و مواد خوراکی خود را در آن می گذاشت و ھم لباس وی بود. بدین سبب، ردا از نظافت لازم برخوردار نبود و در ھوای گرم، گاھی بوی نامناسب عرق، افراد را می آزرد. روزی «عیینه بن حصن» به حضور پیامبر(ص) رسید و در حالی که سلمان نیز در آنجا حضور داشت، گفت: «ای رسول خدا، ھر گاه ما نزد شما می آییم، این مرد را بیرون کن و از خویش دور گردان و ھرگاه ما بیرون رفتیم وی را به حضور پذیر!» در پی این درخواست، آیه ی بالا نازل شد و به پیامبر(ص) فرمود: ای رسول ما، از کسی که دل او از یاد ما غافل می شود(عیینه) پیروی مکن و سلمان را از خویش دور مگردان.(29( برخی از مفسران نوشته اند: گروھی از ثروتمندان مستکبر و اشراف خودخواه عرب نزد پیامبر(ص) آمدند و درحالی که به مردان باایمانی ھمچون سلمان، ابوذر، صھیب، خباب و مانند آنان اشاره می کردند گفتند: «ای محمد! اگر تو در بالای مجلس بنشینی و این گونه افراد که بوی آنان مشام انسان را می آزارد و لباس ھای خشن و پشمینه بر تن دارند، از خود دور سازی ما نزدت خواھیم آمد و در مجلست خواھیم نشست و از سخنانت بھره می گیریم، ولی چه کنیم که با وجود این گروه، جای ما نیست!» در این ھنگام، آیه ی بالا نازل شد و به پیامبر(ص) دستور داد: ھرگز تسلیم این سخنان فریبنده ی توخالی نشو و ھمواره در دوران زندگی، با افراد باایمان و پاک دلی چون سلمان ھا و ابوذرھا باش، ھرچند دستشان از ثروت دنیا تھی و لباسشان پشمینه است. در پی نزول این آیه ھا، پیامبر(ص) به جست و جوی این گروه برخاست(گویا با شنیدن این سخن ناراحت شده و برای عبادت به گوشه ای از مسجد رفته بودند). سرانجام، آنان را در آخر مسجد سرگرم عبادت یافت و به ایشان فرمود: «سپاس خدا را که نمردم تا اینکه او چنین دستوری َ به من داد که با امثال شما باشم. آری، زندگی با شما و مرگ نیز با شما خوش است: م َع َ کم الم َ حیا و َ م َع َ کم الم َم ُ ات».(30( لَی ِصراَ ِط َ الح ِم ِید(31 (می فرماید: «آنان که به سوی ِ لَی الطَّیِّ ِب ِ م َن َ القو ِل َ و ُھ ُدوا إ ِ 4 .امام صادق(ع) در تفسیر آیه ی َ و ُھ ُدوا إ سخن پاک یعنی توحید و اخلاص، و نیز “صراط حمید"، یعنی علی بن ابی طالب(ع) ھدایت یافتند، حمزه سیدالشھدا، جعفر طیار، عبیده، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد و عمار یاسر بودند که در این راه، اطاعت و ثبات گام داشتند و مصداق ھای عملی این آیه شدند».(32( ِ َ قین ُیھم ِّ م َن َّ النبِیِّ َ ین َ و ِ الصّ ِّدی الله َ علَ ُ ِطعِ َ الله َ و َّ الر ُس َ ول َ فأولَئِک َ م َع الَّ ِذ َ ین َ أنع َم ُ 5 .مولا محمد طاھر قمی در تفسیر آیه ی َ و َمن ی چاپ مقالھ - سلمان فارسی 2018/15/5 http://www.oghaf.ir/articles/printpage-2409.aspx 7/9 َف ًیقا(33 (روایت می کند: «منظور از “النبیین” محمد(ص) و ّ “الصدیقین” علی بن ابی َو ُّ الش َھ َداء َ و ِ الصّ ِ الحیِ َن َ و َح ُس َن أولَئِک رَ طالب(ع) است؛ زیرا وی نخستین کسی بود که رسالت پیامبر(ص) را تصدیق کرد. منظور از “الشھداء” نیز علی بن ابی طالب(ع)، جعفر طیار، حمزه، حسن و حسین(ع) ھستند که سروران شھدایند و “الصالحین” نیز سلمان، ابوذر، صھیب رومی، بلال حبشی، خباب بن ارت و عمار یاسرند…».(34( ُھم أجرٌ َ غیرُ َّ الصالِ َحاتِ َفلَ َّلا الَّ ِذ َ ین َ آمنُوا َ و َع ِمُلوا ِ 6 .فرات بن کوفی از امام صادق(ع) نقل می کند: آن حضرت در تفسیر آیه ی إ َممنُ ٍ ون(35 (فرمود: «این مؤمنان، سلمان فارسی، مقداد، عمار و ابوذرند که به آنان بدون منت پاداش داده می شود».(36( وفاداری سلمان بھ آیھ ی مودت َّلا َ المَو َّد َه فِی ُ القربَی(37 (نازل شد، رسول خدا(ص) مردم را گرد آورد و آنان را از نزول ِ َجراً إ وقتی آیه ی ُ قل َّ لا ُ أسألکم َ علَ ِیه أ این آیه آگاه ساخت. ھمه ی حاضران گفتند: «ما بر پایه ی این آیه، پیوند محبت و دوستی با اھل بیت(ع) را در ھر موقعیتی حفظ می کنیم». بنابر نقلی دیگر، پیامبر(ص) فرمود: «ای مردم، خدای تعالی حقی را از من بر دوش شما گذاشته است. آیا آن را دوست می دارید؟» رسول خدا(ص) این موضوع را دوبار تکرار کرد و کسی به ندای او پاسخ مثبت نداد. آن حضرت نیز با ناراحتی از جمعیت روی برمی تافت تا اینکه روز سوم ایستاد و سخن خویش را تکرار کرد و فرمود: «خواسته ی من طلا و نقره و مواد خوراکی و آشامیدنی نیست!» آنان گفتند: «خواسته ی خود را بیان کن!» آن گاه رسول خدا(ص) آیه ی مودت را که ھنوز اعلام نکرده بود، برای آنان خواند و فرمود: «خداوند چنین وظیفه ای را در قبال من برای شما واجب شمرده است». آنان گفتند: «این درخواست را از تو می پذیریم». ولی پس از رحلت پیامبراکرم(ص)، تنھا ھفت تن به سفارش این آیه عمل کردند. امام صادق(ع) در این باره می فرماید: َ والله ِ َ ھا الا س َبع ًه ؛ «سوگند به خدا، تنھا ھفت تن به این آیه وفا کردند». سپس با معرفی این ھفت تن، سلمان فارسی َ ما وَفی ب را در مقام نخستین تن ستود.(38( سلمان فارسی در مراسم غسل بدن مبارک پیامبر خدا(ص) شرکت داشت. امیرمؤمنان، علی(ع) در این باره می فرماید: «… من آنان (مردم) را به یاری دعوت کردم، ولی ھیچ یک از ایشان پاسخ مرا ندادند، جز چھار تن: سلمان، عمار، مقداد و ابوذر».(39( ھمچنین آورده اند: ھنگامی که حضرت زھرا(س) به شھادت رسید، بنابر وصیت آن حضرت، کسی را باخبر نکردند. حضرت علی(ع) به این وصیت عمل کرد. تنھا چند تن را برای خاک سپاری حضرت زھرا(س) فراخواند که یکی از آنان، سلمان فارسی بود.(40( بدین ترتیب، خدمت، ھمراھی، ارادت و وفاداری سلمان به رسول اکرم(ص)، دخترش فاطمه ی زھرا(س) و امیرمؤمنان، علی(ع) تا واپسین لحظه ی زندگی او ادامه داشت. ِّ ُھم َّ کفَر ِ َما نُزِّ َل َ علَی ُ م َح َّم ٍد َ و ُھَو َ الح ُّق ِ من رَّب َّ الصالِ َحاتِ َ و َ آمنُوا ب علی بن ابراھیم قمی در تفسیر آیه ی: َ والَّ ِذ َ ین َ آمنُوا َ و َع ِمُلوا ُھم(41 (از امام صادق(ع) روایت می کند: «مراد از آنچه به محمد(ص) نازل شده، علی(ع) است و َح بَالَ َصلَ ِھم َ وأ َع ُنھم َ سیَِّئاتِ این معنا حقی از سوی خداوند است، و آنان که عمل صالح انجام دادند، ابوذر، سلمان، عمار و مقداد بودند که پیمان خویش را نشکستند و بر ولایت و پیروی از امیرمؤمنان، علی(ع) که “حق نازل شده از سوی خداوند بود” ثابت گام ماندند و با اصلاح وضع خویش، ھرگز خود را به راه کفر و گناھان، آلوده نساختند».(42( پی نوشت ھا : 1 -شھاب الدین احمد بن علی بن حجر عسقلانی، الاصابھ فی تمییز الصحابھ، ج2 ،ص62؛ محمد تقی التستری، قاموس الرجال، ج4. 2 -ادلھ ی یاد شده از کتاب سلمان فارسی، سیدجعفر مرتضی عاملی، ترجمھ ی سید محمد حسینی، ص41 -43 گزینش شده است. 3 -محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج22 ،ص390؛ محمدتقی التستری، قاموس الرجال، ج4 ،ص433. 4 -نورالدین علی بن ابی بکر الھیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج9 ،ص337. 5 -ابومنصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی، الاحتجاج علی اھل اللجاج، ج1 ،ص185. چاپ مقالھ - سلمان فارسی 2018/15/5 http://www.oghaf.ir/articles/printpage-2409.aspx 8/9 6 -ابوبکر احمد بن علی خطیب البغدادی، تاریخ البغداد، ج1 ،ص163 ،164. 7 -محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج22 ،ص358؛ فتال نیشابوری، روضھ الواعظین، ص278. 8 -یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر القرطبی المالکی، الاستیعاب فی الاسماء الاصحاب، ج2 ،ص57. 9 -حسین بن محمد تقی نوری الطبرسی، نفس الرحمن، تحقیق جواد قیومی، ص21. 10 -محمدتقی التستری، قاموس الرجال، ج4 ،ص429؛ احمدبن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، ج1، ص487. 11 -محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج6 ،ص257. 12 -معادل وزن چھل درھم. 13 -ابن ھشام، السیره النبویھ، تحقیق مصطفی السقاء و…، ج1 ،ص228. 14 -علامھ سید جعفر مرتضی عاملی بر این روایت چند ایراد و خدشھ وارد کرده است، و در نتیجھ می نویسد: روایت درست و پذیرفتنی، روایتی است کھ می گوید: «پیامبراکرم(ص) ھستھ ھای خرما را می نشاند و علی(ع) حضرت را یاری می کرد و بھ صورت اعجازی، ھستھ ھا بی درنگ رشده کرده، نخل می شدند و بار می دادند. ھمچنین با جدا ساختن چھل اوقیھ طلا از سنگی کھ طلا شد یا طلایی کھ ھمانند تخم مرغ یا ھستھ ی خرما بود و باقی ماندن آن بھ حال خود، معجزه ی دیگر آن حضرت ظاھر شد(ر.ک: سید جعفر مرتضی عاملی، سلمان فارسی، ترجمھ ی سیدمحمد حسینی، ص35.( 15 -محمدبن سعد، طبقات الکبری، ج4 ،ص59. 16 -مالی لسان فاقول شعرا اسال ربی قوه و نصرا. علی عدوی وعدو الطھرا محمدا المختار حاز الفخرا. حتی آنال فی الجنان قصرا مع کل حوراء تحاکی بدرا. 17 -سید جعفر مرتضی عاملی، سلمان فارسی، ترجمھ ی سید محمد حسینی، ص88 ،بھ نقل از: حسین بن محمدتقی نوری الطبرسی، نفس الرحمن، تحقیق جواد قیومی، ص32. 18 -محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج22 ،ص348؛ محمد بن محمد بن النعمان الشیخ المفید، الاختصاص، ص341. 19 -محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج22 ،ص347؛ حسین بن محمدتقی نوری الطبرسی، نفس الرحمن، تحقیق جواد قیومی، ص156؛ محمدبن محمدبن النعمان الشیخ المفید، الاختصاص، ص217؛ یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر القرطبی المالکی، الاستیعاب فی السماء الاصحاب، ج2 ،ص60؛ سیدعلی خان مدنی، الدرجات الرفیعھ، ص209. 20 -سید جعفر مرتضی عاملی، سلمان فارسی، ترجمھ ی سید محمد حسینی، ص85. 21 -محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج22 ،ص355. 22 -عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب والسنھ والادب، ج10 ،ص134. .100 ،(9)توبھ- 23 24 -عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب والسنھ والادب، ج10 ،ص134؛ حسین بن محمد تقی نوری الطبرسی، نفس الرحمن، تحقیق جواد قیومی، ص187. .100 ،(9)توبھ- 25 26 -محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج22 ،ص352. 27 -عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب و السنھ والادب، ج10 ،ص121. .28 ،(18)کھف- 28 29 -عبد علی بن جمعھ حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج3 ،ص257. 30 -ناصر مکارم شیرازی و ھمکاران، تفسیر نمونھ، ج12 ،ص454؛ ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، تفسیر مجمع البیان، تصحیح سیدھاشم رسولی محلاتی، ج6 ،ص465؛ حسین بن محمد تقی نوری الطبرسی، نفس چاپ مقالھ - سلمان فارسی 2018/15/5 http://www.oghaf.ir/articles/printpage-2409.aspx 9/9 الرحمن، تحقیق جواد قیومی، ص189. .24 ،(22)حج- 31 32 -ابوجعفر محمد بن یعقوبی کلینی، اصول کافی، ج1 ،ص426؛ حسین بن محمد تقی نوری الطبرسی، نفس الرحمن، تحقیق جواد قیومی، ص191. .69 ،(4)نساء- 33 34 -حسین بن محمد تقی نوری الطبرسی، نفس الرحمن، تحقیق جواد قیومی، ص194. .7 ،6 ،(95)تین- 35 36 -محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج22 ،ص345؛ حسین بن محمد تقی نوری الطبرسی، نفس الرحمن، تحقیق جواد قیومی، ص197؛ فرات بن ابراھیم بن فرات الکوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص207. 37» -ای پیامبر! بھ مسلمانان بگو: از شما برای انجام وظایف رسالت، پاداشی جز مودت و دوستی با اھل بیتم نمی خواھم» (شوری، 23.( 38 -محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج22 ،ص321؛ حسین بن محمد تقی نوری الطبرسی، نفس الرحمن، تحقیق جواد قیومی، ص185. 39 -ابومنصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی، الاحتجاج علی اھل اللجاج، ج1 ،ص98. 40 -ابومنصور عباس بن محمد رضا قمی، بیت الاحزان، ترجمھ ی محمد محمدی اشتھاردی، ص250 -254؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج22 ،ص326 و ج34 ،ص193. .2 ،(47)محمد- 41 42 -محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج22 ،ص349؛ حسین بن محمد تقی نوری الطبرسی، نفس الرحمن، تحقیق جواد قیومی، ص193. منبع :سیدنژاد، سیدرضی؛ (1389 ،(اسوه ھای جاویدان: سیری در زندگانی اصحاب وفادار پیامبر اکرم(ص)، قم: مؤسس

نظر دهید »

ارزش تحقیق

ارسال شده در 25 اردیبهشت 1397 توسط فانوس در بدون موضوع

واهمیت تحقیق درمدیریت اسلامی مقدمه در عصر کنونی، آهنگ تنوع، رشد و پیچیدگی اطلاعات و ارتباطات چنان شتاب گرفته است که نظریه پردازان را بر آن داشته تا از مطالعه ویژگی های دهکده جهانی فراتر روند و در آن سوی اندیشه بررسی ساز و کارهای مدیریت این دهکده جهانی، فرازهای بلند «تمدن نوین بشری » را بسرایند. ولی با این همه، شاهدیم که جهان با مشکلاتی روزافزون دست و پنجه نرم می کند و فاجعه هایی مصیبت بار چهره زیبای انسانیت را تیره و تار ساخته است. به نظر می رسد ریشه این مسائل را باید در اندیشه حاکم بر جوامع بشری جست وجو کرد که بر اساس اصول خویشتن گریزی به جای خودشناسی، انسان مداری به جای خدامحوری و دنیاطلبی به جای آخرت گرایی بنیاد نهاده شده و تمدنی برای انسان ها به ارمغان آورده که محصولش استحاله ماهوی انسانیت و تولید و تنظیم هر چه بیش تر امور مادی جهان است، به گونه ای که جلوه های جذاب زندگی نوین و تمدن مادی، علم و صنعت و سخت افزار و نرم افزار را برای افزایش سود و رفاه ظاهری، به خدمت خودگرفته و به قیمت سقوط حیات معنوی و روابط اصیل انسانی، در سایه افزایش علم و توان مادی خود، داعیه ایجاد جهانی «فرامدرن » را در سر می پروراند. بدین روی، مدیریت نیز در چنین نظام هایی از راه یابی و نفوذ به اعماق روابط انسانی عاجز است و با وجود برخورداری روز افزون از امکانات تمدن مادی، از ارائه تمدن آرمانی بشر ناکام مانده تا جایی که برخی متفکران، آینده روند کنونی تمدن بشری و اداره جهان را خطرناک تر از عواقب وقایع هولناکی همچون جنگ جهانی سوم می شمرند. البته در گوشه و کنار و در میان برخی نظریه پردازان، اندیشه هایی بلند و سخنانی در راستای کشف برخی حقایق متعالی وجود داشته، اما گویی قلب ها از درک آن و گوش ها از شنیدن و چشم ها از مشاهده آن محروم بوده اند، به علاوه که آن نداهای فطری و بشر دوستانه نیز چون بیش تر بر بستری مادی طنین افکن بوده، نتوانسته است دل و چشم و گوش انسان های مسخ شده را به کار اندازد و از این رو، کاروان بشری طی قرون متمادی، همچنان در فراق ندای ملکوتی به سر برده است که از بستر الهی به گوش رسد. در چنین دورانی، انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران به وقوع پیوست. این انقلاب با آزاد کردن اندکی از انرژی نهفته در منبع وحیانی، چنان زلزله ای در جهان درافکند که تار و پود بسیاری از نظریات مطرح روز را در هم پیچید و سرفصل جدیدی بر آغاز حرکت بشر در مسیر سعادت گشود و با افکندن پرتوی عظیم بر انتهای مسیر حرکت کاروان بشری، جایگاه رفیع و شایسته او را به وی نشان داد; زیرا در واقع، در استمرار خط نبوت و امامت، رسالت اصلی این انقلاب نیز ارائه برنامه جامع زندگی، سازمان دهی و بسیج و به کارگیری بهینه منابع مادی و انسانی برای نجات انسان ها از سلطه استکبار و یوغ استضعاف و هدایت آن ها در مسیر عبودیت الهی (1) برای نیل به کمال انسانی و سعادت واقعی بوده است; رسالت و مسؤولیتی که همواره در اساسی ترین شعارهایش همچون «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی »، جلوه گر بوده و مورد تاکید قرار گرفته است. به این دلیل، بحث و بررسی درباره ابعاد گوناگون مدیریت، به ویژه اداره منابع انسانی، از مسؤولیت های اساسی پژوهش گران، مدیران و رهبران جامعه اسلامی شمرده می شود. در این مقاله نیز سعی شده است این مساله - یعنی: ضرورت، اهمیت و ارزش مطالعه و تحقیق درباره مسائل اساسی مدیریت از دیدگاه اسلام - تا حدی روشن شود. موضوع اساسی مدیریت اکنون در حوزه علوم انسانی، بالندگی دانش مدیریت بدین جا رسیده که در سایه مطالعات و تحقیقات وسیع دانشمندان، حوزه های جدیدی در آن کشف گردیده و هر کدام جایگاهی خاص یافته و به عنوان شاخه ای جدید از سایر وظایف متمایز گردیده است. (2) گرچه هنوز درباره ماهیت واقعی، نقش و وظیفه برخی از این حوزه ها - از قبیل مدیریت منابع انسانی - ابهامات بسیاری وجود داد، اما آنچه مسلم است این که چون موضوع اساسی مدیریت، انسان و رفتارهای اوست، از این رو، هر گونه بحث و تجویزی در این عرصه، متوقف بر شناخت انسان و ملاحظه نقش ارزش ها و خصلت های انسانی در ابعاد گوناگون مدیریتی است. به عبارت دیگر، اثربخشی و کارایی هرگونه برنامه ریزی، سازمان دهی، هدایت و کنترل در عرصه مدیریت، متوقف بر آن است که پیش از همه، دو گام اساسی برداشته شود: نخست بررسی و مطالعه موضوعات اساسی در زمینه انسان شناسی (3) ، که عموما بین رشته ای بوده، در کلیه علوم انسانی به گونه ای مورد بحث، کنکاش و استفاده قرار می گیرد، اما با مباحث مدیریت، ارتباطی شدیدتر دارد و به گونه ای با مسائل مدیریتی درآمیخته که موجب گردیده است حل بسیاری از مسائل اساسی مدیریت در گرو طرح و بررسی آن ها باشد. و درست به همین دلیل است که بررسی این موضوعات، به ویژه در دو حوزه روان شناسی (4) و فلسفه اخلاق، از پیش نیازهای اساسی مدیریت شمرده می شود. (5) دوم آن که پس از شناخت ویژگی های انسان و ارزش های انسانی، نقش آن ها در ابعاد گوناگون مدیریتی از جمله برنامه ریزی، هدایت و کنترل نیروی انسانی، بهره وری و توسعه سازمانی بررسی شود. به عنوان مثال، نخست ماهیت و ویژگی های اساسی انسان مورد بحث و شناسایی دقیق قرار می گیرد و سپس بر اساس نتایج به دست آمده، ثابت می شود که درونی کردن ارزش ها در افراد - جدای از این که به خودی خود، به عنوان یک هدف ارزشی در نظام مدیریتی مطرح است - مهم ترین ابزار موفقیت مدیریت در نیل به اهداف سازمانی نیز می باشد. آن گاه در مرحله بعد، از این بحث خواهد شد که برای تحقق این هدف و ایجاد حس مسؤولیت و تعهد واقعی در افراد، برای انجام صحیح و شایسته وظایف محوله در سازمان، چه مراحلی باید طی گردد; از جمله این که انگیزه های واقعی، فعال و کارساز انسان شناسایی شود، سپس روش های ایجاد انگیزه بررسی و برای اعمال روش های صحیح ایجاد انگیزه تلاش گردد. آنچه در این جا، از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد توجه به این مطلب است که از یک سو - چنان که اشاره شد - طرح موضوعات اساسی درباره مدیریت، ارتباط تنگاتنگی با مباحث انسان شناسی و ارزش شناسی دارد و از سوی دیگر، اسلام جامع ترین نظریات در زمینه شناخت ابعاد مختلف وجودی انسان و نیز کامل ترین نظام ارزشی (6) را ارائه نموده است. حال وقتی این دو مطلب در کنار یکدیگر ملاحظه گردد و نتایج انبوه تجربیات دانش بشری در یک تحلیل جامع به کار گرفته شود، این قضیه اساسی حاصل می شود که دست یابی به نتایجی جامع و مطمئن در هر دو گام مذکور، علاوه بر استفاده از دانش بشری - که به طور عمده، در غرب و در قالب رشته های مختلف علمی ارائه شده - متوقف بر بهره گیری از معارف یقینی است که از سوی خالق انسان عرضه گردیده است. به عبارت دیگر، بررسی تاثیر جهان بینی و نظام ارزشی اسلام، در هر دو گام، شرط اساسی ارائه نظریاتی جامع، ارزشمند، مفید و کارآمد در زمینه مدیریت خواهد بود. در راستای توضیح و تکمیل آنچه ذکر شد، موضوع مقاله - یعنی: اهمیت و ارزش طرح مباحث مدیریتی از دیدگاه اسلام - از منظرهای متفاوت مورد بررسی قرار می گیرد: اهمیت بحث درباره مدیریت اسلامی الف - از منظر کلی با بررسی رسالت اساسی انقلاب اسلامی گفته می شود که هرگونه تحول اجتماعی و انقلابی به خودی خود، اقتضا دارد که آرمان هایش را در همه نهادهای جامعه متبلور سازد و از این رو، ساده ترین و طبیعی ترین حق انقلاب اسلامی و کشور ما این است که ارزش ها و آرمان هایش در همه نهادهای جامعه متبلور شود و اصولا انقلاب اسلامی به این معناست که تمام نهادهای جامعه، از خانوداه گرفته تا آموزش و پرورش، اقتصاد، سیاست و… و به ویژه مدیریت و نیز ارگان های تحقق بخش این نهادها، در راستای تحقق اهداف انقلاب، جلوه گاه ارزش های اسلامی شود. علاوه بر این، انقلاب اسلامی بر اساس مبانی عقیدتی و ارزشی خود، داعیه ایجاد تمدن اصیل الهی بر پایه عبودیت و بندگی خداوند را دارد و اصولا این همان چیزی است که انقلاب اسلامی را از سایر انقلاب ها متمایز می کند. از این رو، حضرت امام خمینی(ره) به عنوان بنیانگذار و رهبر چنین تحولی عظیم، با اشاره به ماهیت و ویژگی های انقلاب اسلامی می فرماید: «بنابراین، نباید شک کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلاب ها جداست; هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام.» (7) و درست در راستای تبیین آرمان های بلند این انقلاب اصیل و مکتبی و ضرورت تداوم آن، رهبر فرزانه انقلاب، حضرت امام خامنه ای - مدظله - می فرماید: «مساله ما این نیست که زندگی خودمان را نجات دهیم و فقط گلیم خود را از آب بیرون بکشیم، مساله این است که ملت ایران همچنان که در شان اوست، در حال پدید آوردن یک تمدن است. پایه تمدن بر صنعت و تکنولوژی و علم نیست، پایه اصلی تمدن بر فرهنگ و بینش و معرفت و کمال انسانی است. این است که همه چیز را برای یک ملت فراهم می کند و علم را برای او به ارمغان می آورد. ما در این صراط و جهت هستیم.» (8) بر این اساس، آنچه در چنین جامعه ای توجه همه اقشار را به خود جلب می کند این است که چگونه تمام سعی و تلاش خود را در جهت کمال انسانی و تحقق بندگی خداوند به کار گیرند و اندیشه و گفتار و رفتارشان صبغه الهی داشته باشد و در یک کلام، علم، اخلاق، فن آوری، صنعت و هنر، همه رنگ و بوی الهی به خود گیرد (صبغة الله و من احسن من الله صبغة) (9) و استقلال دینی در همه جوانب جامعه حاکم شود و بر این اساس برای ایجاد تمدن راستین الهی و نیل به سعادت واقعی، تلاش گردد. خلاصه آن که از زاویه نگرش تحلیلی نسبت به ماهیت و رسالت انقلاب، گفته می شود: به دو دلیل، طرح و بررسی مباحث درباره مدیریت اسلامی - آن هم از دیدگاهی که زمینه سازی برای ارائه نظریات و الگوهای مدیریتی جدید و اصیل را مورد توجه ویژه قرار می دهد - ضرورت یافته، جایگاهی خاص در مباحث نظری می یابد: اول. انقلاب اسلامی - به معنای واقعی - چیزی جز این نیست که تحولی شگرف در همه نهادهای جامعه، به ویژه نهاد مدیریت - که ارتباط تنگاتنگی با سایر نهادهای جامعه داشته، به نحوی در آن ها ظهور و بروز دارد - (10) رخ دهد; به این معنا که ارزش های اسلامی در آن ها جلوه گر شود. دوم. انقلاب اسلامی بر اساس مبانی خود، که نشات گرفته از مبدا، معاد و بعثت نبی گرامی اسلام صلی الله علیه و آله است، رسالت ایجاد تمدن اصیل الهی بر پایه عبودیت و بندگی خداوند را دارد. دو دلیل مذکور علاوه بر آن که انقلاب اسلامی را از سایر انقلاب ها متمایز می کند، ضرورت حکومت اسلامی و سرپرستی الهی و جایگاه و نقش آن را نیز روشن می سازد. ولی از آن جا که اعمال این سرپرستی جز از طریق سرپرستی اجتماعی ممکن نیست، ناگزیر در الگوی اسلامی نیز باید به ابعاد گوناگون سرپرستی اجتماعی از جمله «مدیریت » و «رهبری » نیز پرداخت تا چگونگی و راه کارهای تجلی ارزش ها و اصلاح امور جامعه و امت اسلامی و تحقق اهداف انقلاب و حکومت اسلامی و ایجاد تمدن الهی روشن گردد. ب - از منظر خاص با تحلیل موضوع اساسی مدیریت همچنان که قبلا اشاره شد، موضوع اصلی مدیریت «انسان » و رفتارهای او است. به علاوه گفته می شود هیچ رفتار انسانی وجود ندارد که پایه ارزشی نداشته باشد; یعنی: هر رفتاری، چه خودآگاهانه و صریح باشد و چه ناآگاهانه و مبهم، چه فردی باشد و چه سازمانی و اجتماعی، به طور طبیعی، مبتنی بر یک سلسله اصول ارزشی است. بنابراین، می توان گفت: طرح بحث ارزش ها در مدیریت به این مناسبت است که کیفیت تاثیرگذاری ارزش ها بر آن بررسی شود، و به جای نظر دادن در مورد «روش های کاربردی » و طرح مشکلات کنونی و ارائه راه حل فوری، «بحث بنیادی » ریشه های مؤثر بر این تغییرات مطرح گردد تا سرانجام با نظر به آن ها در عمل، گره بسیاری از مشکلات اجتماعی باز گردد. این شیوه بحث در واقع، جهت دادن به مدیریت و تبیین چرایی، هدف و معیارهاست. (11) از سوی دیگر، چون در همه علوم انسانی، موضوعات و مباحث ارزشی از جایگاهی اساسی برخوردار است، پیش بینی می شود مطالعاتی که در حوزه مدیریت بر محور نظام ارزشی ارائه می گردد نیز می تواند برای ادامه پژوهش های نظری و هم چنین فراهم آوردن مقدمات تحقیقات کاربردی مترتب بر آن در زمینه های اجتماعی، به ویژه مدیریت، مفید باشد. از این رو، گفته می شود طرح بحث ارزش ها و نقش آن ها در مدیریت از اساسی ترین و مهم ترین مباحث مدیریت محسوب می شود و از جایگاه و فلسفه ای دقیق برخوردار است. روشن است که این اهمیت در مورد مکتبی همچون اسلام و جوامعی همچون ایران - که ادعا می شود دارای جامع ترین نظام ارزشی است - افزون تر می گردد. و به همین دلیل است که اکنون از سوی صاحب نظران و پژوهش گران در مراکز علمی حوزوی و دانشگاهی، نیاز شدیدی به انجام یک سلسه مباحث تحقیقی جدید در حوزه مدیریت احساس شده و ضرورت طرح این مباحث به صورت گسترده و عمیق مطرح گردیده است. ارزش تحقیق درباره مدیریت اسلامی و اعتبار نتایج آن شرط نخست برای این که یک مطالعه و نتایج حاصل از آن ارزشمند و معتبر باشد، آن است که مبانی اساسی و نیز اهداف اصولی آن مطالعه از اصالت، اتقان و اعتبار لازم برخوردار باشد، افزون بر این که باید روش تحقیق و جمع آوری اطلاعات و تجزیه و تحلیل آن ها نیز دارای این ویژگی ها باشد. از آن جا که در تحقیقات مدیریت اسلامی نیز پژوهش گر به دنبال این است که بر اساس اندیشه دینی - یعنی: مبانی و مفروضات اساسی اسلام - و با استناد به منابع اصیل اسلامی و طبق روش خاص و معتبر (12) به قضایا و نظریاتی در حوزه مورد مطالعه دست یابد; بنابراین، نتایجی که بر اساس مبانی و روش مذکور حاصل می شود، از اصالت و اعتبار و قابلیت اعتماد برخوردار خواهد بود و بر همین اساس، تحقیقات متفرع بر آن و دستاوردهای آن ها نیز از چنین خصلت ارزشی بهره مند است. علاوه بر این، در یک مطالعه علمی، شناخت ماهیت و اهمیت موضوع و نقش و جایگاه آن نیز در تعیین میزان ارزش بحث درباره آن و اعتبار نتایج حاصله نقش به سزایی دارد; یعنی: هر قدر اهمیت موضوع و نقش آن بیش تر و اساسی تر باشد، انجام مطالعه در آن زمینه و نتایج مترتب بر آن نیز از ارزش و اعتبار بیش تر برخوردار خواهد بود. از این رو، بر اساس آنچه در مقدمه و قسمت های بعد در زمینه ماهیت و اهمیت موضوع (طرح مباحث مدیریت از دیدگاه اسلام) و نقش و جایگاه آن بیان شد، این نتیجه حاصل می گردد که انجام مطالعه در زمینه مباحث اساسی مدیریت از دیدگاه اسلام و دستاوردهای حاصل از چنین مطالعاتی، از ارزش و اعتبار ویژه ای برخوردار است. در اینجا، در ادامه تبیین و تایید ارزش و اعتبار مطالعه درباره مدیریت از دیدگاه اسلام و اصالت نتایج آن، موضوع از سه منظر متفاوت بررسی می شود: (13) 1- در بحث «رابطه علم و دین »، برخی این مساله را مطرح می کنند که شان دین خاتم این نیست که در حوزه علوم بشری دخالت کرده، نظر بدهد. صاحبان این نظریه بر اساس این پندار، چنین نتیجه می گیرند که تحقیقاتی که بخواهد درباره تاثیر معارف دینی در حوزه علوم بشری بحث کند، بی اعتبار است. روشن است که دیدگاه مذکور از این طریق، تحقیق و مطالعه در زمینه مدیریت اسلامی را نیز بی اعتبار تلقی می کند. گرچه نقد و بررسی جامع این نظریه مستلزم تبیین موضوعاتی از قبیل «رابطه علم و دین » و «شان علوم » از جمله مدیریت و «شان دین » است، در عین حال، در این جا به عنوان پاسخی کلی در برابر این دیدگاه می توان گفت: حتی بنابراین قول، که شان دین خاتم بحث درباره علوم بشری نیست، باز هم تحقیقاتی از این قبیل در حوزه معارف بشری از دیدگاه اسلام جا دارد; زیرا عقلایی بودن کاوش علمی متوقف بر علم به اصل وجود مطلوب نیست; یعنی: بدین گونه نیست که مثلا، جست وجو برای یافتن حکمی فقهی (و حد آن) وقتی لازم گردد که علم داشته باشیم دین، حکمی نسبت به آن دارد; بلکه بحث از «انتظارات ما از دین » دخالتی در مساله کاوش فقیه ندارد; چه آن که حتی اگر ثابت شود لازم نیست دین نسبت به مساله ای نظر داشته باشد، این مقدار کافی نیست که به سبب آن، فقیه دست از جست وجو و کاوش بردارد، بلکه باید در حد وسع، از وجود حکم آن مساله پی جویی کند. اما اگر ثابت شود که مساله ای در دین نمی تواند حکم داشته باشد، دیگر فحص و جست وجو از آن معقول نیست. (14) توضیح آن که اگر فرض کنیم فقیهی در بحث کلامی از لزوم حکومت و سخن داشتن دین درباره آن، معتقد شود که ضرورتی ندارد دین درباب حکومت سخنی داشته باشد، «ضرورت نداشتن » ثابت نمی کند که دین در این باب حکمی ندارد. بنابراین، نظر داشتن دین درباره حکومت و نحوه آن کاملا محتمل و متصور است و همین احتمال کافی است که فقیه را وادارد که درباره نظر دین به کاوش بپردازد. جست وجوی فقیه صرفا به لحاظ احتمال عقلایی وجود حکم است، چه در واقع حکمی باشد و چه نباشد. به عبارت دیگر، موضوع لزوم فحص از احکام دین، احتمال عقلایی وجود حکم در واقع است و همین احتمال بر وی منجز است، به طوری که اگر فحص نکند و در واقع حکمی باشد، مستحق عقاب خواهد بود. بسیاری اوقات، عقلا صرفا به دلیل احتمال وجود شیئی در واقع، به جست وجوی آن می پردازند و در علوم بشری نیز بیش تر کاوش ها برای یافتن شیئی محتمل است، نه شیئی که اصل وجودش محرز می باشد (و فقط از عوارض و خصوصیات آن جست وجو می شود.) مگرنه این است که غالب آزمایش های بزرگ و کوچک علوم فقط مبتنی بر احتمال وجود مطلوب است؟ پس چه جای آن است که عقلایی بودن کاوش را مبتنی بر علم به اصل وجود مطلوب بدانیم؟ (15) بر همین اساس، گفته می شود: بر پژوهش گران و صاحب نظران مسلمان لازم است برای استخراج دیدگاه اسلام در زمینه مدیریت نیز به کاوش و تحقیق بپردازند، حتی اگر ثابت شود که لازم نیست اسلام درباره مدیریت نظری داشته باشد. 2- برای روشن تر شدن ارزش و اعتبار تحقیق درباره داده های دینی و استخراج دیدگاه اسلام در زمینه مدیریت، ممکن است از زاویه ای دیگر نیز مساله را مورد بررسی قرار دهیم; بدین ترتیب که ملاحظه شود معیاری که شرط ارزشمندی یک دانش شمرده می شود، آیا در داده های مذکور وجود خواهد داشت یا خیر؟ بر اساس این معیار، «ارزشمندی یک دانش با توجه به قدرت پیش بینی کنندگی آن و توان ارائه قوانین در عرصه اجتماعی » ارزیابی می گردد. برای توضیح ملاک مزبور و نشان دادن چگونگی وجود آن در تحقیقات جامع با نگرش اسلامی در زمینه علوم انسانی از جمله نظریات اسلامی در زمینه مدیریت، دو دیدگاه متفاوت در این زمینه مطرح و سپس با یکدیگر مقایسه می گردد: دیدگاه نخست (16) بدین قرار است: «هنوز پس از ده ها سال تحقیق نتوانسته ایم با اطمینان، عوامل علمی خاصی را که تعیین کننده توفیق در کار مدیریت، در مکان و زمان خاصی باشد، شناسایی کنیم; زیرا شرایط زندگی واقعی، امری پویا است. شرایط زندگی انسان هم در حال تغییر است. این شرایط پیوسته در حال تغییر هستند و چه بسیار عوامل و متغیرهایی یافت می شوند که به گونه ای هم زمان در کنش متقابل می باشند. به همین علت، در علوم رفتاری بر خلاف علوم فیزیکی، سر و کار با احتمالات است. از این رو، هدف ما به جای ارائه قوانین، کمک کردن به افزایش احتمال در توفیق افراد است; زیرا در حیطه علوم رفتاری قانون وجود ندارد.» (17) از این جملات استفاده می شود که به نظر صاحبان این دیدگاه، «مدیریت » علم نیست (بلکه فن یا هنر است) و علوم اجتماعی و مدیریت قدرت پیش بینی و نظارت بر امور عینی را ندارند; زیرا روشن است که اگر مجوعه قضایای مربوط به یک دانش، قانون مند نباشد، علمی نیز نبوده و قدرت هدایت، کنترل و پیش بینی را نخواهد داشت و در این صورت، گفته خواهد شد: با چنین فرضی، کمک به افزایش احتمال موفقیت در کار، گاه باعث تشتت و ابهام بیش تر نیز می گردد! در مقابل این دیدگاه، دیدگاه دیگری وجود دارد که می گوید: راه حل مساله این نیست که موضوع را انکار کنیم; بلکه راه دیگری نیز وجود دارد و آن این که بگوییم: برای این که علوم اجتماعی و مدیریت از چنین قدرتی برخوردار باشند، احتمالات مذکور را با برگرداندن به مبانی خاص، روش مند و قانون مند می کنیم; کاری که در دیدگاه الهی کاملا ممکن است و به همین دلیل، ما طبق مبانی مکتبی خود، قایل هستیم که علوم اجتماعی قدرت نظارت و پیش بینی را دارند; زیرا این علوم در نظام الهی و اندیشه نظام مند اسلامی مطرح می شوند; نظامی که بر اساس محوریت ماده و تکثر و تنوع کمی وکیفی آن بنا نشده تا به نتایجی برسد که دیدگاه قبلی به آن منجر شده است، بلکه بر اساس اصول و مبانی خدا محورانه و قوانین تکوین و تشریع الهی استوار است که دستگاهی خاص با محورها، جهت ها، روش ها و قوانینی ویژه را می سازد و قدرت کنترل و پیش بینی خاص خود را نیز داراست. (بحث در این باره مجالی دیگر می طلبد.) 3- دیدگاهی که در برخی مجامع علمی طرف دارانی دارد و جای تامل و بررسی فراوان در آن وجود دارد و نیز دیدگاه مقابل آن بدین قرار است: مشاهده می کنیم که گروهی از محققان پیوسته به دنبال نتایج عملی و راه حل های فوری و سریع می گردند و در جست وجوی پاسخ این پرسش اند که راه حل عملی فلان مشکل مدیریتی و اجتماعی چیست؟ صرف نظر از این که دلیل این موضع گیری از سوی اینان، حوصله کافی نداشتن برای بررسی موضوعات عمیق علمی و فلسفی یا دلیل دیگری است، اما باید به کمبودها و انجام نشدن تحقیقات کافی در این زمینه نیز به عنوان پاسخی صریح و روشن به این پرسش اشاره کرد و نیز بر این نکته تاکید نمود که برای رفع این کمبودها، جز ریشه یابی مسائل به طور عمیق، چاره ای نیست. توجه صرف به رهاوردهای عملی بدون بررسی ریشه آن ها، همانند ساختن ساختمانی بلند بر شالوده ای سست است که با کوچک ترین لرزه ای بر زمین می غلتد. «الم ترکیف ضرب الله مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اکلها کل حین باذن ربها… و مثل کلمة خبیثة کشجرة خبیثة اجتثت من فوق الارض ما لها من قرار.» (ابراهیم: 24 - 26) درختی که ریشه محکمی در زمین ندارد، بی دوام است. در مقابل، ریشه شجره طیبه مستحکم در زمین فرو رفته است. اگر ریشه در زمین محکم شد، شاخه های آن بالا می رود و به موقع ثمر می دهد، اما اگر درخت بی ریشه بود یا ریشه عمیقی نداشت، نمی توان انتظار دوام و برگ و ثمری از آن داشت. عبور سطحی از مباحث عمیق - مثلا، جمع آوری دسته ای از آیات یا روایات که نوعی ارتباط با مدیریت دارند - نیز کاری عمیق و ریشه دار و مبتنی بر شالوده قوی نیست و سرانجام روشن خواهد شد که این کار فایده چندانی ندارد. البته کارهای عمیق علمی نیز به زودی ثمر نمی دهد و از انقلابی نوپا و ملتی در آغاز راه و با انبوهی از مشکلات، چنین انتظاری هم نمی رود، بلکه این کار به زمان نیاز دارد و باید در این مسیر تلاش نمود، فکر و بحث کرد و به دور از شناخت های سطحی و التقاطی، پیام دین را درست شناخت و با صبر و حوصله و ریشه یابی مسائل، جای پا را محکم نمود و قدم به قدم جلو آمد تا به نتیجه مطلوب رسید. (18) هیچ کس در این واقعیت شکی ندارد که مسائل تا حد ممکن باید به طور عینی، عملی و کاربردی مطرح شود و درک و پذیرفتن مسائل ذهنی و نظری برای گروه زیادی از مردم واقعا مشکل و سخت است. اما در عین حال، در این نکته نیز هیچ شکی نداریم که برای بررسی بنیادین مسائل عملی، غیر از این راهی نیست. کسانی که می خواهند صادقانه، صمیمانه و صبورانه در این زمینه ها تحقیق کنند، باید دیدگان تیزبین خود را به افق دور دست بدوزند و از شتاب و عجله پرهیز کنند و در پی برداشت نتیجه عملی و فوری از این مباحث نباشند. اگر مسائل به صورت بنیادی حل نشود، این کاروان هیچ وقت به مقصد نخواهد رسید، باید ریشه ها را بررسی کرد و با تحقیق، به این واقعیت واقف شد که معارف و ارزش های اسلامی بسیار ریشه دار است (19) و این خود ایجاب می کند که شیوه ورود به حوزه کشف این دانش ها و ارزش ها نیز اساسی و عمیق باشد. حال وقتی از چنین منظری به مسائل مدیریت و سازمان می نگریم - چنان که اشاره شد - پی می بریم که باید مباحث عمیق مدیریتی از دیدگاه اسلام را بر اساس طرح ویژه ای از مباحث «هستی شناسی »، «انسان شناسی » و «ارزش شناسی » مبتنی نمود; سه موضوعی که ریشه های اولیه تحقیقات اصیل اسلامی در زمینه علوم انسانی از جمله مدیریت اند و در واقع، پس از تبیین حلقه ارتباط این موضوعات سه گانه با مسائل مدیریت است که رابطه مدیریت و اسلام روشن خواهد شد و سرانجام کیفیت تاثیر نظام ارزشی اسلام در مدیریت قابل بررسی خواهد بود. قابل ذکر است که بررسی اصول اولیه بحث از سه موضوع اساسی مذکور و نیز «شناخت شناسی » - که در مرتبه ای پیش از آن سه مطرح است - و ورود به همه این حوزه ها، فراتر از مجال تحقیقات ویژه مدیریتی است. از این رو، گفته می شود در حوزه تبیین دیدگاه های اسلام در زمینه مدیریت، باید به تناسب موارد، با مفروض دانستن مباحث در حوزه «شناخت شناسی » و «هستی شناسی » - که وجود مباحث و مطالعات عمیق و مبسوط در این زمینه در منابع معتبر اسلامی، پژوهش گر مدیریتی را بی نیاز از ورود به آن حوزه ها می سازد - به برخی مباحث مقدماتی از قبیل «تبیین رابطه اسلام و مدیریت » و نیز برخی ابعاد «انسان شناسی » به عنوان پیش نیازی ویژه برای مطالعه در زمینه مدیریت و رفتار سازمانی توجه شود; زیرا به هر حال، بررسی این مسائل برای تبیین نظام ارزشی اسلام و چگونگی تاثیر آن در مدیریت، اجتناب ناپذیر است. خلاصه انجام هرگونه تحقیق کاربردی از دیدگاه اسلام - که برای پاسخ گویی به نیازها و حل مشکلات روزمره اجتماعی و سازمانی انجام می گیرد - باید مبتنی و متفرع بر نتایج تحقیقات بنیادی و تبیین مباحث نظری مربوط به آن، بر اساس مبانی بینشی و ارزشی اسلام باشد و بدون آن، انجام تحقیقات کاربردی مزبور برای چاره جویی و حل مشکلات، کاری اساسی نخواهد بود. با توجه به آنچه در این مقاله آمده است، می توان گفت که انجام مطالعات انسان شناسانه، با تاکید بر ابعاد روحی، روانی و معنوی انسان، در راستای تبیین جامع مسائل مربوط به حوزه رفتار و عملکرد در حوزه مدیریت و رفتار سازمانی - از جمله مساله انگیزش و انگیزه های انسان - که به طور کلی باید در چارچوب نظام ارزشی اسلام مورد بررسی قرار گیرند، به منزله نخستین گام هایی محسوب می شود که در بدو ورود به حوزه مباحث نظری، در این زمینه باید برداشته شود. در صورت طی کردن چنین مسیری، می توان ادعا نمود که نتایج حاصله از این مطالعات نیز نقش اساسی در فراهم کردن زمینه برای تحقیقات بعدی و پژوهش های کاربردی با مبانی اصیل خواهد داشت. مسلما هنگامی که تحقیقات کاربردی در زمینه مدیریت و رفتار سازمانی را بر مبنای یافته های علمی که از نگرش ها، بینش ها و ارزش های اسلامی سرچشمه گرفته است، انجام دهیم دارای اصالت و اتقان بیش تری خواهند بود و نتایج به دست آمده نیز به نوبه خود، از اعتبار و قابلیت اعتماد بیش تری برخوردار بوده، می تواند در پاسخ گویی به نیازها و حل مشکلات علمی، فرهنگی، اجتماعی و سازمانی کنونی و آینده، اثر بخش باشد. روشن است که تلاش در این زمینه، هرچند با برداشتن گامی کوچک باشد، ارزشمند و مبارک خواهد بود. پی نوشت ها 1- «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون.» (ذاریات: 56) 2- چنان که از دیدگاه اسلامی نیز ادعا می شود، اگر جایگاه کلیه مباحث علمی و معارف اسلامی، طبق طرح جامع اندیشه نظام مند اسلام - که شامل مجموعه ای از زیر مجموعه های گوناگون مثل نظام روان شناسی، نظام جامعه شناسی، نظام سیاسی، نظام اقتصادی، نظام هنری و نظام مدیریتی است - مشخص شود، به این نتیجه خواهیم رسید که «نظام مدیریتی » جایگاهی خاص دارد; یعنی: در عین این که یکی از اجزای نظام کلان اندیشه اسلامی است و با سایر نظام های این مجموعه ارتباط دارد، از ویژگی هایی نیز برخوردار است که موقعیتی متمایز به آن می بخشد. از همین رو، پرداختن به آن ویژگی ها و بحث و بررسی و پرورش دانش های مربوط به حوزه های گوناگون این نظام خاص، برای رشد و بالندگی آن ضروری شمرده می شود. 3- «انسان شناسی » (Anthropology) در اصطلاح امروزین آن، که در علوم رفتاری به کار می رود، عبارت از دانشی است که به طور عمده، با مطالعه جامعه های نانویسا (ابتدایی) سر و کار دارد. شاخه های مهم این علم عبارتند از: «باستان شناسی » (مطالعه آثار و بقایای مادی تمدن های پیشین)، «انسان شناسی جسمانی » (مطالعه تفاوت های کالبدشناختی آدمیان و ریشه های عمومی آن ها)، «انسان شناسی زبان شناختی »، «انسان شناسی جامعه شناختی » (مطالعه نهادها و رفتار اجتماعی). (به نقل از ریتا ل. اتکینسون، ریچارد س. اتکینسون و ارنست ر. هیلگارد، زمینه روان شناسی، ترجمه جمعی از مترجمان، ج 2، تهران، رشد، 1371، ص 487.) روشن است که «انسان شناسی طبق اصطلاح مذکور، تعریف ناقصی از انسان به دست می دهد; زیرا چنین دانشی بیش تر در قلمرو داده های تجربی سخن می گوید و جزءنگر است، بررسی جنبه های خاص، انسان های زمان معین یا مکان ویژه ای را مد نظر قرار می دهد و بیش تر به مباحث زیستی می پردازد و کم تر به مسائل روانی و جنبه های اصالی انسان توجه دارد. از این رو، ضرورت دارد در حوزه «علوم انسانی » به «انسان شناسی » طبق اصطلاح دیگری نیز نگریسته شود و مبنای تحقیقات قرار گیرد; دیدگاهی از «انسان شناسی » که در واقع، «کل نگر» بوده و قلمرو آن را مجموعه مسائل کلی و کلان ناظر به انسان تشکیل می دهد و شامل مباحث انسان شناسی به معنای امروزین آن نمی شود. می توان گفت: این نوع انسان شناسی شامل «انسان شناسی فلسفی »، «انسان شناسی دینی » و نیز مباحثی از «روان شناسی علمی و دینی » می شود و مباحثی از این قبیل را در بر می گیرد: «بررسی و شناخت ویژگی های انسان »، «هدف از آفرینش او»، «کمال و هدف از تکامل وی » و «کیفیت تحلیل از هدف تکاملی » (محمدتقی مصباح، پیش نیازهای مدیریت اسلامی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1376، ص 17، با اضافات) «انسان شناسی » مورد نظر در این مقاله و در تحقیقات در زمینه علوم انسانی از دیدگاه اسلام، اصطلاح دوم آن است و در پی نوشت شماره 5 بیش تر توضیح داده خواهد شد. 4- «روان شناسی » (psychology) در واقع، دانشی است که بعد روانی انسان را مورد مطالعه قرار می دهد. گرچه امروزه عمدتا «روان شناسی » به عنوان یک رشته دانشگاهی - بر خلاف آنچه از نامش پیداست - علمی است که به شیوه تجربی، با مطالعه رفتار و احیانا فرایندهای ذهنی سروکار دارد، ولی در بعضی از دانشگاه های دنیا، «روان شناسی غیر تجربی » نیز به عنوان یک رشته معتبر مطرح است. روان شناسی مورد نظر ما در این جا، همان «روان شناسی غیر تجربی » است که به عنوان شاخه ای از «انسان شناسی » طبق اصطلاح دوم - که در ارجاع قبلی ذکر شد - مطرح می باشد و اثبات ضرورت مطالعه درباره آن و اعتبار داده هایش، بحثی مستقل می طلبد. 5- در پی نوشت شماره 3، اصطلاح خاصی از «انسان شناسی » که در این جا و اصولا در انسان شناسی اسلامی مورد نظر است، بیان شد. اکنون برای این که روشن شود از حوزه های مختلفی که در این نوع انسان شناسی وجود دارد، کدام حوزه در زمینه های مربوط به علوم انسانی از دیدگاه اسلام، مورد تاکید است، گفته می شود: انسان از نظر اسلام، دارای سه نظام [فاعلی، غایی و داخلی] است که مکتب های غیر الهی وی را واجد آن سه نظام خاص نمی دانند. (عبدالله جوادی آملی، فلسفه و اهداف حکومت اسلامی، نگرشی بر مدیریت در اسلام، مجموعه مقالات، جمعی از علماء و دانشمندان، چ دوم، 1375، ص 4) منظور از «انسان شناسی » در این جا، مباحثی است که به طور مستقیم در دامنه مباحث مربوط به نظام داخلی انسان می گنجد که از اجزای تشکیل دهنده حقیقت انسان گفت وگو می کند; نظام داخلی خاصی که پروردگارش متناسب با هستی او به وی عطا فرموده و در آیات 71 و 72 سوره ص به طور صریح مطرح می نماید: «انی خالق بشرا من طین فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین.» البته از آن جا که این حوزه انسان شناسی منفک از حوزه نظام فاعلی او - یعنی: علل پیدایش و حیاتش - و نیز جدای از حوزه نظام غایی وی - یعنی: ورودش به جهان آخرت - نیست، به مناسبت، به مباحث بنیادین «مبدا» و «معاد» نیز پرداخته می شود. 6- مقصود از «نظام ارزشی اسلام »، مجموعه ای هماهنگ و مرتبط از دستگاه های مختلف بینشی، گرایشی و عملی (از جمله نظام بایدها و نبایدها) است که تمامی آن ها هدف واحدی را تعقیب می کنند. نظام ارزشی اسلام «خدامحور» است; یعنی: محور تمامی ارزش ها، خدای متعال است و آن هدف واحد، «پرستش » وی و قرب به او می باشد. از این رو، بین تمامی اجزا و عناصر نظام ارزشی، ارتباطی مستحکم و جهت دار وجود دارد، بر خلاف مکاتبی از قبیل «پوزیتیویسم ». (مصباح، پیشین، ص 153، با اضافات) 7- امام خمینی(ره)، نگرشی موضوعی بر وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی(ره)،مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چ دوم، عروج، 1373، ص 18 8- امام خامنه ای، پیام نوروزی سال 1373 9-«ملازم رنگ الهی باشید،و چه رنگی نیکوتر از رنگ الهی است؟»(بقره: 138) 10- پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند: «صنفان من امتی اذا صلحا صلحت امتی و اذا فسدا فسدت امتی »، قیل یا رسول الله و من هما؟ قال:«الفقهاء و الامراء [العلماء و الرؤساء]; دو صنف از امت من هستند که هرگاه صالح باشند، امت صالح خواهند بود و هرگاه فاسد شوند، امت فاسد خواهند شد. سؤال شد: ای رسول خدا این ها چه کسانی اند؟ فرمود: فقیهان و امیران [ دانشمندان و سرپرستان]. (بحارالانوار، ج 2، ص 49 - باب 11، روایت 10) 11- مصباح، همان، ص 287 12- توضیح این روش مجالی دیگری می طلبد و نگارنده آن را در فصل «روش تحقیق » در رساله کارشناسی ارشد دیریت خود، تحت عنوان «انگیزه کمال مطلق جویی در اسلام » به تفصیل مورد بررسی قرار داده است. 13- این موارد به طور کلی، برای اثبات ارزشمندی و اعتبار مطالعه درباره سایر علوم انسانی از دیدگاه اسلام و اثبات اصالت و اعتبار نتایج آن ها نیز معنادار و مفید است، گرچه بر حوزه دیدگاه اسلام در زمینه مدیریت تاکید دارد. 14- صادق لاریجانی، معرفت دینی (نقدی بر نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت)، تهران، مرکز ترجمه و نشر کتاب، 1370، ص 88 و 89، با تلخیص 15- همان، ص 88 16- این دیدگاه در صفحه بیست و سوم کتاب مدیریت رفتار سازمانی، پاول هرسی و کنت ایچ بلانچارد مطرح شده است. 17- پاول هرسی، و کنت ایچ بلانچارد، مدیریت رفتار سازمانی; ترجمه قاسم کبیری، مؤسسه انتشارات جهاد دانشگاهی، چ چهارم، 1373، ص 23. 18- مصباح، همان، ص 290 و 291، با تلخیص 19- همان، ص 291 و 293، با تلخیص

نظر دهید »

معرفی کتاب

ارسال شده در 18 اردیبهشت 1397 توسط فانوس در بدون موضوع

” مدیریت خشم در خانواده/ محمد خان‌احمدی، مریم مالمیر، امیرمحمد شهسوارانی/ دانش‌آموز کتاب « مدیریت خشم در خانواده» در پی این است که در ابتدا خشم را به مخاطب بشناساند و سپس راهکارهای مقابله با خشم را در خانواده مطرح سازد. مطالعه این کتاب به مخاطب کمک می‌کند تا بی‌آنکه خشم به کانون گرم خانواده آسیب برساند، رفتارهای خود و دیگر اعضای خانواده را بهبود بخشد. آنچه در این کتاب بیان شده اصولی کاربردی هستند که به وسیله آنها می‌توان برخوردی صحیح‌تر با خشم و استرس را درون خانواده اعمال کرد. تلاش مولفین بر این است که نشان دهند عوامل و سازوکارهای بسیاری در پیدایش خشم در خانواده نقش دارند. در ادامه نیز روابط بین یکایک افراد خانواده مورد بررسی قرارمی‌گیرند و راهکارهایی عملی برای بهبود بیشتر روابط میان همسران، والدین با فرزندان و فرزندان با یکدیگر ارائه می‌شود. همه راهبردهای این کتاب برپایه نظریه‌ها و مفاهیم روان‌شناختی و کاربرد عملی آنها در زندگی روزمره استوارند. از امتیازات کتاب این است که به صورت کاربردی نمونه‌هایی از اختلافات همسران را مطرح کرده و سپس با توجه به راهکارهای ارائه شده به حل اختلاف و مشکل پرداخته است. در فصل پنجم کتاب، پنج گام برای مدیریت خشم ارائه شده است: « اکنون پنج گام برای مدیریت خشم را که به کاهش خشم در زندگی کمک می‌کنند مورد بحث قرار خواهیم داد. از این گام‌ها می‌توان برای آماده شدن در برابر رویدادهای تحریک‌کننده در زندگی استفاده کرد. اساس این فرایند آن است که به شما کمک کند تا بیشتر پاسخ‌گو باشید و کمتر رفتار تکانشی( تحریک‌آمیز) از خود نشان دهید. واکنش بدون فکر(رفتار تکانشی) چیزی است که به رفتار آسیب‌زا منجر می‌شود. بیاموزید که به جای پاسخ چند دقیقه صبر کنید، وضعیت را بسنجید، راهکار را برگزینید و بعد جواب دهید. بدین وسیله، روابط محترمانه و موثر با اعضای خانواده خود و دیگران را در زندگی‌تان افزایش خواهید داد.»”

2 نظر »
  • 1
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • ...
  • 16
  • ...
  • 17
  • 18
  • 19
  • ...
  • 20
  • 21
 خانه
 تماس
 ورود
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

خدایا فانوس راهم باش

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان