خدایا فانوس راهم باش

دلنوشته ها با عکس های که خودم می گیرم با شما به اشتراک میزارم

نقد کتاب فتح اندلس

ارسال شده در 10 خرداد 1397 توسط فانوس در بدون موضوع

نقد و بررسی کتاب تاریخ اسلام و ادبیات عرب در آندلس
چاپ ایمیل
نوشته شده توسط داود باوفا و حسن احمدی منتشر شده در 25 مرداد 1394 بازدید: 693
آندلس سرزمینی زیبا و حاصلخیز و خوش آب و هوا، و دارای گونه های مختلف محصولات کشاورزی و دامداری بود و با مهاجرت تازه واردان مسلمان هنر ها و مشاغل و ابتکارات تازه تری بر مهارت های پیشین و موجود در آنجا افزوده شد.

کتابخانه ها تاسیس گردید. مباحثات، ترجمه ،تحصیل و اموزش و مسافرت های علمی به شهرهای دور و نزدیک همچون قیروان در تونس و مصر و شام بغداد رونق فراوانی در شئون مختلف زندگی مردم آنجا پدید آورده و خون تازه ای در رگ های جنبه های مختلف آن روان گردانید و جنب جوش همه جانبه ای را موجب شد.
اسپانیا، قبل از ورود مسلمانان به این سرزمین، قرونی متمادى زیر نفوذ حکومت رومی‏ها به سر می‏برد تا آن که در قرن پنجم میلادى، قبایل «واندال» به این سرزمین هجوم بردند و بر آن تسلط یافتند و از آن تاریخ به بعد اسپانیا (واندالوسیا) یا «سرزمین واندالها» نامیده شد و اعراب مسلمان با تغییر اندکى آن را «آندلس»یا جزیره نامیدند. در اوایل قرن ششم میلادى (۵۰۷ م) قبایل «گوت غربى» به اسپانیا حمله کردند و واندالها را از آن سرزمین راندند و خود حکومت مستقل و نیرومندى تشکیل دادند که قلمرو آن از کناره‏هاى رودخانه «لوار»تا ساحل جنوبى اسپانیا گسترش یافت، ولى چند سالى طول نکشید که فرنگان از شمال به جنگ برخاستند و آنان را از فرانسه بیرون راندند.

از آن زمان به بعد، گوتها در اسپانیا سکونت گزیدند، «طلیطله»را مرکز حکومت خود قرار دادند و براى کشور نوپاى خود، قوانین و نظاماتى وضع کردند که از روح تمدن و نظامات روم مایه می‌گرفت . این اقوام و همچنین واندالها به مسیحیت گرویدند و مدت دویست سال بر اسپانیا فرمان راندند تا هنگامی که مسلمانان اسپانیا را فتح کردند.

محمد عبدالله عنان، وضع اجتماعى آندلس قبل از فتح شدن بدست مسلمانان را چنین توصیف می‌کند: «دولت گوت مدتها پیش از این، روى در سراشیب ضعف و سقوط نهاده بود و جامعه اسپانیا به انواع شوربختی‏ها و بینوایی‏ها دچار شده بود. ستم حکام و خونریزى در طول سالها، از پایش درآورده بود، گوتها بمعنى واقعى کلمه حکم یک ملت را نداشتند. با ساکنان جزیره چنان اختلاطى که از غالب و مغلوب و حاکم و محکوم، ملتى واحد پدید آورد، حاصل نکردند. گوتها همواره احساس غلبه و سرورى داشتند. تیول‌ها و اراضى وسیع در اختیار ایشان بود و حکام و فرمانروایان و اشراف از میان ایشان برگزیده می‌شدند.

توده عظیم ملت را طبقه متوسط و تنگدست و زارعان وابسته به زمین، تشکیل می‏دادند و سروران و مالکان بر آنان حق مرگ و زندگى داشتند. در کنار این سروران، روحانیان بودند که آنان را نیز از سلطه و نفوذ بهره کافى بود. گوتها با وجود خشونت‌شان مردمی‌دیندار و مؤمن بودند، از این رو، کشیشان همواره ایشان را زیر نفوذ معنوى خود می‏داشتند و توانستند قوانین و نظاماتى به سود خود تنظیم کنند و نحوه تفکر کلیسا را بر گوتها تحمیل کنند.

کشیشان، این نفوذ معنوى را در راه به دست آوردن منافع مادى، چون افزودن به ضیاع و عقار خویش به کار می‏گرفتند و با کشاورزان همانند بردگان رفتار می‏کردند. از این رو ثروت همه مملکت در دست گروه معدودى از طبقه ممتاز یعنى اشراف و روحانیان گرد امد. و آنان از کلیه نعمتهای مادى برخوردار گردیدند. اما عامه مردم در نهایت محرومیت و بینوایى به سر می‏برد و انواع ستم و تجاوز را تحمل می‌کرد و او بود که به عوض طبقات ممتاز، بار مالیاتهاى خردکننده را به دوش می‌کشید و در مزارع اشراف و روحانیان با رنج فراوان به بیگارى گرفته می‌شد. فشارى که از این نوع بردگى بر آنان وارد می آمد، عزت و کرامت را از آنان ربوده بود.» بنابراین بر اساس انچه از سخنان عنان برداشت می شود این است که جامعه اسپانیا، مقارن ورود اسلام بدان سرزمین آبستن انقلابی بزرگ بود، انقلابی که نیازمند جرقه ای از درون و یا از بیرون بود. بعد از اینکه موسی بن نضیر در شمال افریقا پایه های حکومت خود را مستحکم کرد و اطلاعات خوبی درباره اوضاع سیاسی و اجتماعی آندلس بدست آورد، با خلیفه اموی ولید بن عبدالملک وارد نامه نگاری شد و از خلیفه کسب تکلیف کرد. ولید بن عبدالملک از موسی بن نضیر خواست در این باره تجسس های لازم را کرده و اطلاعات کامل را بدست آورد و سپس به آندلس حمله کند.

بر اساس انچه در مقدمه فوق گفته شد، در پژوهش حاضر، به نقد و بررسی کتاب تاریخ اسلام و ادبیات عرب در آندلس(اسپانیا) خواهیم پرداخت. کتاب مورد نظر نوشته دکتر عبدالمهدی یادگاری می باشد. وی دارای مدرک کارشناسى زبان و ادبیات عرب از دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۲، کارشناسى ارشد زبان و ادبیات عرب از دانشگاه امریکایى بیروت در سال ۱۳۴۶، دکتراى زبان و ادبیات عرب از دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۲ می باشد. اثر مورد نظرتوسط انتشارات ژرف در سال ۱۳۹۱ منتشر شده است.

درباره تاریخ سیاسی آندلس به صورت کلی به مباحثی اشاره شد. درباره تاریخ ادبیات عرب در آندلس هم لازم است متذکر شویم که شرح مفصل تاریخ ادبیات عرب در اسپانیا لا اقل این امکان را به ما خواهد داد که‌ پنج یا شش دوره از ادوار تاریخ آنرا که مرتبط با تاریخ سیاسی نیز میباشد مشخص نمائیم.‌ ولی آسانتر از آن اینست که دو دوره نسبتا طولانی را که هریک شامل چهار قرن است‌ در نظر بگیریم و در این باره دو نکته را یاداور شویم:

اول انکه از ابتدای فتح آندلس تا زمان مرابطین،امرا،خلفا و سلاطین در اسپانیا حکومت میکردند و اگرچه آنان خود را مدافعان دین اسلام میخواندند، لیکن هیچگاه دقیقا برطبق قوانین و مقررات مذهبی عمل نمیکردند در صورتیکه پس از آنها مرابطین و موحدین‌ همواره در گرو اندیشه‌ها و افکار مذهبی بودند.

دوم انکه تا پایان حکومت ملوک الطویف،ادبیات مخصوصا شعر دارای صبغه غیر دینی بود ولی پس از مرابطین علوم دینی گسترش عظیم یافت و جنبه دینی در ادبیات‌ فزونی گرفت و همزمان با این امر،علوم عادی و محض نیز بطور مؤکد تغییر جهت داد.

نگاهی کلی به محتوای کتاب:

بخش نخست: آشنایی با آندلس

نویسنده در این فصل، به بررسی مباحثی چون آندلس چیست و کجاست؟ چگونه مسلمانان اسپانیا را آندلس نامیدند؟ طارق بن زیاد کیست و از کجاست ؟ می پردازد.

آن چیزی که در این بخش ارائه شده به لحاظ کمیت در حدود چهار صفحه می باشد که اطلاعات ارائه شده بسیار ناچیز و فاقد انسجام لازم می باشد. از سوی دیگر نویسنده محترم، به منابع اصلی تکیه نکرده است در صورتی کتاب ارزشمند العبر ابن خلدون در این باره اطلاعات بسیار ارزشمندی دارد، ولی متاسفانه از آن هیچ استفاده ای نشده است. درباره نقدهای وارده بر این اثر در بخش، نقد محتوایی به صورت مفصل بحث خواهد.

بخش دوم: تقسیم بندی دوره های زندگی عرب و مسلمانان در آندلس:

زندگی مسلمانان در آندلس،به طور کلی در چهار دوره قابل بررسی می باشد:

۱-نخستین دوره:دوره والیان بنی امیه در آنجا است که از سوی خلیفه ی اموی مقیم در شام تعیین می گردیدند.این دوره از سال(۹۲ تا ۱۳۸ ه.ق) که نزدیک به نیم قرن است،ادامه داشت،که با فتح و کشور گشایی،شورش و آشوب همراه بود.تا این که عبد الرحمن الداخل از شام گریخت، و به آندلس آمد، و حکومت ساقط شده بنی امیه در شام را در آندلس بر پا ساخت. عبدالرحمن داخل یا عبدالرحمن اول،دولت والیان،یعنی جانشینان خلیفه را برانداخت و چون خود نوه هشام بن عبد الملک بن مروان اموی بود، لذا دولت و خلافت اموی را در آندلس اعلام نمود. دوره والیان از لحاظ علوم و ادبیات و فرهنگ و تمدن برخوردار نبود .

۲-دوره دوم:برقراری دولت امویان و ملوک الطوائف در آندلس بود که تا سال( ۴۸۴ ه.ق) ادامه داشت.

در این دوره آندلس از آرامش و آسایشی بهتر و بیشتر ی برخوردار بود. همچنین این دوره پیشرفت فرهنگ و تمدن را همراه داشت و از لحاظ علوم و ادبیات و هنر و صنعت که تا حدی به آنچه در مشرق اسلامی (بغداد،شام،مصر) می گذشت شباهت داشت. اگر چه به پای آن نمی رسید.
۳-دوره سوم:دوره ای است که بربریان بر سر کار آمدند و دو دولت مرابطین و دولت موحدین را تأسیس نمودند و تا سال( ۶۳۰ه.ق)طول کشید. این دوره به رکود فرهنگ و تمدن و آداب و علوم شناخته شد.

۴-دوره ی چهارم:که تا سال( ۸۹۷ ه.ق) طول کشیده شد.در این دوره دو خاندان بنی هود و بنی الاحمر با مرکزیت شهر غرناطه در جنوب آندلس اعلان استقلال نمودند. زندگی مردم در آنجا نسبتا رونق گرفت و نهضت ادبی علمی عمرانی پا گرفت تا اینکه اسپانیایی های پراکنده و متفرق با هم متحد شدند و یکی پس از دیگری، یکی یکی شهر ها را از دست مسلمانان بیرون کردند و بالاخره بر تمام آندلس عربی استیلا یافته و اسپانیای مسیحی را مجددا به وجود آوردند .

بخش سوم: آغاز جنبش فرهنگی در آندلس اسلامی

آموزش و تعلیم در آندلس از مکتب داری و تحصیل در مکتب آغاز گردید و برای بزرگسالان بیشتر زبان عربی و فقه و حدیث، آن هم در مساجد و خانه های برخی استادان برگزار می گردید که غالبا از روی کتاب های تقلیدی مشرق اسلامی گفته می شد و صورت اسامی کتابهایی که از مشرق به آندلس آمده بود در فهرست «ابن خیر» مندرج گردید و ابن حزم آندلسی به مقایسه و مطابقه ی کتاب های وارده به آندلس و همچنین کتاب های آندلسیان در برخی زمینه ها که به دستش رسیده بود پرداخته است.

بخش چهارم:پیدایش شعر عربی و تحول آن در آندلس

شعر عربی در آندلس با شاعران تازه وارد اغاز گردید. «ابوالاجرب،جعونه بن الصمه کلابی» را در ردیف «جریر و فرزدق» دانسته اند که با آن دو همزمان بود. از «جعونه» شعر چندانی به جای نمانده و لذا او را دنباله رو پیشینیان می دانند و نه نو گویان؛ تا اینکه کسانی از نوآوری های شاعران مشرق همچون «ابونؤس و ابو تمام» تقلید کردند و کسانی به مشرق رفتند و با شاعران نو سرا نشست و برخواست نمودند و مستقیما از آنان دریافتند همچون؛ «عثمان بن المثنی نحوی و مومن بن سعید».

مکتب داران آندلس در نشو و نمای شعر عربی آندلسی نقش بسزایی داشتند که برای شاگردان خود می سرودند یا شعر دیگران را توضیح و تفسیر می نمودندکه «عباس بن ناصح» یکی از همین مودبان یا مکتب داران بود.

نویسنده در ادامه این بخش به بررسی ویژگی های ادبیات و سردمداران آن در دوره خلافت امویان می پردازد و در این باره می نویسد:

از آنجا که بنی امیه دولت خود را در آندلس تداوم دولت اموی خود در شام می انگاشتند، لذا مردمی که در آندلس بودند مشرق زمین را پیشوا و پیشکسوت خود می دانستند. به همین جهت ادبیات آندلسی در لفظ و معنی چندان تفاوتی با انچه در بغداد و شام و مصر بود نداشت. برای مثال کتاب العقد الفرید نوشته ابن عبدربه آندلسی تقلیدی از کتاب های شرق بود و اگر بخشی از آن به آندلس مربوط نمی گردید همه آن را از نوشته های مشرق زمین می پنداشتند.چرا که وقتی الصاحب بن عباد آن را دید گفت:کالای خودمان است که به ما برگشته (هذه بضاعتنا ردت الینا). اما شعر عربی در آندلس متانت و استحکام جاهلی و عباسی را نداشت بلکه پیرو و دنباله رو اینان بود تا آنجا که خودشان ابن هانی آندلسی را متنبی غرب و آندلس و ابن زیدون آندلسی را بحتری غرب و آندلس می گفتند که تصویر و نسخه برداری از شرق می نمود.

بخش پنجم: ویژگی های لهجه عربی مردم آندلس

نویسنده در این بخش، بر اساس کتاب «لحن العامه»، نوشته دکتر عبدالعزیز مطر، مواردی از گویش مردم عرب آندلس را گرد آورده است.

بخش ششم: اوضاع فکری و فرهنگی در آندلس

رونق زندگی مردم در آندلس به حد شایسته ای رسیده بود، بویژه در کار کشت و کشا.ورزی، اقتصاد و بازرگانی، ساختمان و کاخ سازی؛ و هنوز قرن دوم هجری به پایان نرسیده بود که فقهای مالکی در آندلس ظهور کردند. مانند: ابن الماجشون، محمد بن مزین، عبدالملک بن حبیب، اصبغ بن الفرج…

همچینین شاعران و سرایندگانی چون ابن الحسین التمیمی و دخترش حسانه، و تمام بن علقمه، و یحیی بن الحکم بن الغزال که شعری بسان شعر ابونواس داشت، و محمد بن یحیی القلفاط و ابن عبدربه…

برخی از این دانشمندان در اثر کوشش برای رقابت با مشرق اسلامی و برخی دیگر، در اثر تشویق شدن به کسب علم و کمال، و برخی بر اثر همت والای پدران خود در فراگیری علم و دانش، کوشیدند. ولی همواره مشرق اسلامی الگوی کار آنها بود. بهر حال زندگی زندگی فکری، فرهنگی و اجتماعی مردم آندلس دگرگون شده بود و راه پیشرفت و ترقی را می پیمود تا آنجا که مسیحیان نیز به فراگیری زبان عربی، و علوم اسلامی روی آوردند و پادشاهان در گرامی داشت دانشمندان، ادیبان و شاعران و هنرمندان دریغ نمی ورزیدند. و آنان را به خود و دربار خود نزدیک نموده و گرامی میداشتند. برای نمونه، از فقهای آندلسی: عیسی بن دینار مالکی(ت۸۲۷م)، العتبی(ت۸۶۹م)، ابن حزم(ت۱۰۶۴م)، باقی بن مخلد(ت۸۸۹م) المنذر بن سعید البلوطی(ت۹۶۶م) و از فیلسوفان آندلسی(ابن مسره(ت۹۳۱م) و از تاریخ نویسان آندلسی: احمد الرازی(ت۹۵۳م) الخشنی(ت۹۷۱ یا۹۸۱م) که تاریخ قضات قرطبه از جمله کتب تاریخ آنجاست.

بخش هفتم: هنرهای شعری هفتگانه

نویسنده در این بخش به گونه های تازه ای در شعر عرب می پردازد که تحت عنوان، الفنون الشعریه السبعه معروف می باشد.مهمترین این گونه ها عبارتند از:

۱-الموالیا، ۲-کان و کان، ۳-القوما، ۴- الدوبیت، ۵-السلسه، ۶-الموشح، ۷- الزحل

این انواع را در شعر قدیم عربی ما نمی یابیم، که هر کدام از آنها در دوره ای پدید آمده، مثلا موشح در قرن سوم هجری در میان عرب مقیم در آندلس ابداع گردید و به دنبالش زجل را ساختند که از آنجا به جاهی دیگر پراکند، موالیا، کان و کان، القوما…در بغداد و عراق و سپس به کشورهای عربی دیگر رفت.

بخش هشتم: پیدایش شعر موشح در آندلس

واژه موشح، از وشاح به معنای حمایل است. اما موشح آن حمایل پر زرق و برق و جواهر نشان و گرانبها و خیره کننده ای را منظور است که برخی زنان برای دلفریبی، جلوه گری، عشوه گری… استفاده می کنند.

سرآمد این تحول را باید زریاب بدانیم که که ورود وی به آندلس تحول شگرفی در غنا و موسیقی پدید آورد و آداب جامعه بغداد را در آنجا گسترانید. به هر حال زریاب در آندلس درصدد برآمده بود که با گروه کار آزموده ای که با خود به آندلس آورده بود، هر چه بهتر و بیشتر توجه هواخواهان لهو و لعب و هزل و فکاهه سرگرمی و خوشگذرانی و بی خبری و وقت گذرانی را به خود جلب کند.

بخش نهم: شرح حال شاعران عرب نام اور طبقه دوم، در آندلس

نویسنده در این بخش به شرح حال شاعران بزرگ آندلس پرداخته است. از مهمترین این شاعران می توان از یحیی بن حکم جیابی ملقب به غزال، همزمان با عبدالرحمان خلیفه اموی نام برد که تا بخشی از خلافت محمد بن عبدالرحمان می زیست. ابومروان، مومن بن سعید بن ابراهیم بن قیس، یکی دیگر از شعرای معروف قرطبه است که اوازه اش در زمان امیر محمد پیچید.

نقد و بررسی محتوایی کتاب:

پژوهش حاضر را می توان از چند جنبه مورد نقد و بررسی کرد: نخست از نگاه ساختاری کتاب، دوم از نگاه علائم و فنون نگارش ادبیات فارسی، سوم از نگاه روش تحقیق و چهارم از لحاظ محتوایی.

با نگاهی کلی به اثر مورد نظراولین نکته ای که به چشم می خورد این است که پژوهش حاضر فاقد فهرست مطالب و منابع ماخذ و فاقد فصل بندی مشخص است. برای مثل: خواننده بعد از فصل پنجم یکدفعه از فصل نهم سر در می آورد که در بخش های دیگر هم این ایراد وجود دارد که اصولا برای خواننده گیج کننده می باشد. نقد دیگر در همین بخش ساختاری، این است که فصل اول چهار صفحه می باشد، فصل دوم ده صفحه و فصل سوم فقط هشت خط می باشد.

از آنجایی که کتاب مورد نظر بعد از درگذشت دکتر یادگاری به چاپ رسیده است به نظر می رسد که اثر مورد نظرجزوه ی درسی بوده است که در سر کلاس های دانشگاه تدریس می شده و اکنون با همان وضعیت بدون اینکه نظم و انسجام لازم را داشته باشد به چاپ رسیده است. چرا که وقتی اثر مورد نظررا مطالعه می کنیم، ساختار نوشتاری یک ساختاری علمی کتابی نیست بلکه بیشتر ساختاری گفتاری است که در آن فنون نگارش علمی و ادبی رعایت نشده است.

با این حال مهمترین نقدی که بر این کتاب وارد است اینکه کتاب مورد نظر از یک روش نگارش علمی خاص تبعیت نمی کند. به گونه ای که از هر بخشی از تاریخ و ادبیات آندلس بخشی انتخاب شده و در کنار هم آورده شده است که آن هم فاقد هر گونه نظم و انسجام محتوایی است. به گونه ای که برای نمونه در فصل اول نویسنده از آندلس صحبت کرده است برای کسی که هیچ شناختی از تاریخ آندلس ندارد با مطالعه فصل اول هیج شناختی از تاریخ و جغرافیا و اوضاع فکری و فرهنگی آندلس بدست نمی اید.

مهمترین ارزش کتاب مورد نظر این است که باعث شود که محققان حوزه تاریخ اسلام خلاء موجود در حوزه تاریخ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی ادبیات عرب در آندلسی را احساس کرده و در این راه تلاس خود را برای نگارش متون علمی ارزشمند همت بگمارند.

در پایان فهرستی ازمهمترین کتاب ها در حوزه تاریخ آندلس را برای اگاهی و مطالعه خواننده گان معرفی می کنیم.

احمد، بلاغه العرب‌ فى‌ الاندلس-کامل‌ کیلانى‌، نظرات‌ فى‌ تاریخ‌ الادب‌ الاندلسى‌- جودت رکابى‌، فى‌ الادب‌ الاندلسى‌- عبدالعزیز اهوانى‌، الزجل‌ فى‌ الاندلس- بطرس بستانى‌، ادباء العرب‌ فى‌ الاندلس- احسان عباس‌، ‌تاریخ‌ الادب‌ الاندلسى‌- عبدالعزیز عتیق‌، الادب‌ العربى‌ فى‌ الاندلس- سعد اسماعیل شلبى‌، الاصول‌ الفنیه للشعر الاندلسى‌- مصطفى شکعه، الادب‌ الاندلسى‌،- منجد مصطفى بهجت‌، ‌، الاتجاه‌ الاسلامى‌ فى‌ الشعر الآندلسى‌- ابراهیم‌ بیضون‌، الامراء الامویون‌ الشعراء- فوزی‌ عیسى‌، سائل‌ اندلسیه، – على‌ بن‌ محمد، النثر الادبى‌ الاندلسى‌- محمد رضوان دایه‌، المختار فى‌ الشعر الاندلسى‌…
پایگاه عبرت پژوهی
داود باوفا کارشناس ارشد تاریخ، حسن احمدی کارشناس ارشد تاریخ

نظر دهید »

معرفی سایت پژوهشکده باقرالعلوم

ارسال شده در 10 خرداد 1397 توسط فانوس در بدون موضوع

سایت پژوهشکده باقرالعلوم
 بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی واسلامی

اهداف بانک اطلاعات باقرالعلوم[ ع]
اهداف پژوهشکده و بانک اطلاعات باقرالعلوم[ ع] درامور ذیل خلاصه می شود:

1.ایجاد هماهنگی بین فعالیتهای پژوهشی , نگارشی در چهارچوب علوم و معارف اسلامی

2. پیشگیری از دوباره کارهای غیر لازم وایجاد توازن , در قلمرو تحقیق و تالیف و جلوگیری از تورمم کاری در موضوع واحد و سطح واحد و شکل قالب ثابت .

3. سازماندهی دست آورد پژوهشهای عالمان حل و گذشته واحیای کتابخانه های کشور وایجاد پیوند نزدیک بین کتابخانه ها و کتابخوان ها, به منظوراستفاده بیشتر و بموقع از زحمات مولفان و مترجمان علوم اسلامی در طول تاریخ درخشان اسلام .

4. شناسایی کمبودهای تحقیقی , تالیفی , مطبوعاتی و هدایت اصحاب فکر وارباب قلمک در جهت نگارش و تحقیق در موضوعات لازم , در سطوح و قالب های نگارشی مورد نیاز جامعه اسلامی .

5. پاسخگویی سریع و دقیق به پرسشهای ماخذ شناسی علوم و معارف اسلامی .

6. شناسایی و معرفی کارشناسان و متخصصان علوم و معارف اسلامی و جستجوگران و علاقمندان , بهره وری از چهره های دارای تحقیق و تجربه در رابطه با علوم و معارف اسلامی و به عبارت ساده تری , تدوین[ علم الرجال] زنده علوم و معارف اسلامی .

7. فراهم آوردن امکان عرضه سریع و دقیق علوم و معارف اسلامی متناسب با نیازهای فکری و علمی ,از طریق سازماندهی , سطح یابی و ارزیابی و سبک شناسی مطبوعات , کتب و دیگر منابع علوم و معارف اسلامی .

8. صرفه جویی در عمر گرانبهای کلیه دست اندرکاران پژوهش , آموزش , تقنین , تبلیغ و دیگر تلاشهای فرهنگی .

9. فراهم آوردن زمینه مناسب برای پرداختن به نیازهای جدید جامعه واجتهاد در مسائل مستحدثه و برداشتن بار تتبع و ردیابی موضوعات , در کتب و منابع ,از دوش پژوهشگران علوم اسلامی .

10. فراهم آوردن شرایط مناسب برای مقایسه اندیشه ها وافکار و تصفیه فرهنگ اسلامی از میراث شوم : جهل و جعل و تحریف و زمینه سازی برای وحدت برداشت و فهم و فتوااز طریق احاطه به کل منابع و ماخذ مربوط به هر موضوع اسلامی .

نکات یاد شده بخشی ازاهداف پژوهشکده است که با تکمیل بانک اطلاعات باقرالعلوم[ ع] آدرس دقیق هر موضوع در[ مدینه العلم] وحی مشخص می شود و آثار تدوین شده در رابطه با علوم و معارف دین , سازماندهی , طبقه بندی , سطح یابی وارزیابی می گردد.

نظر دهید »

کتاب سلام ابراهیم 2شرح حال زندگی نامه شهید ابراهیم هادی

ارسال شده در 10 خرداد 1397 توسط فانوس در بدون موضوع

اوضاع جوانان محله ما روز به روز بدتر می شد. هر روز غروب، دسته دسته جوان ها را می دیدم که به سوی کاباره و مشروب فروشی ها می رفتند. هر روز هم تعداد این مراکز فساد در جنوب تهران بیشتر می شد. اهل دین و ایمان، روز به روز از تعدادشان کاسته می شد و در عوض، جوان های معتاد و مست، جای آنها رو می گرفت! این اوضاع را در اوایل دهه پنجاه در محله ی خودمان شاهد بودم. من با اینکه در یک خانواده ی روحانی بزرگ شده بودم، اما در آستانه بلوغ، هر روز چنین جوانان را در کوچه و محله می دیدم. شک نداشتم که این موج فساد، مرا هم با خود خواهد برود. مدت کوتاهی بود که به زورخانه حاج حسن نجار می رفتم. کمی زور بازو پیدا کردم. یک روز متوجه شدم که جوان های انتهای کوچه ما، برای عبور دختر ها مزاحمت ایجاد کرده اند. برای همین با چند نفر از دوستام مثل مهدی، حسن قمی و (شهید) سید جواد مجد پور به سمت آنها رفتیم تا یک دعوای حسابی راه بیندازیم. مهدی با اینکه قد و میرزاکوچک بود اما یک قمه با خودش آورد و داد و بیداد می کرد! کار بالا گرفت. هنوز به صورت جدی دعوا شروع نشده بود که چند نفری جلو آمدند و.ما را آشتی دادند. یکی از کسانی که آن روز برای اولین بار دیدم، جوانی به نام ابراهیم هادی بود. ابراهیم از قبل با مهدی دوست بود و من را هم می شناخت، اما من او را ندیده بودم. آن دعوا باعث آشنایی و رفاقت ما با بچه های ته کوچه شد. ابراهیم بعد از اینکه موضوع دعوا را به اتمام رسی، رو به من با لبخند گفت: «شما چه کاره ای، وقت بیکاری چه می کنی؟» گفتم ما روزها سرکار توی بازار و شبها می رویم زورخانه، اگه دوست داشتی شما هم بیا، نزدیکه، اون طرف خیابان، بغل مسجد سلمان. زورخانه حاج حسن نجار. بخشی متن کتاب/ ص 26

نظر دهید »

زندگی نامه مالک اشتر

ارسال شده در 10 خرداد 1397 توسط فانوس در بدون موضوع

زندگی نامه مالک اشتر
مالک بن یغوث نخعی معروف به مالک اشتر از شاخه ی نخع و از قبیله مذحج و اهالی یمن“و از فرماندهان نظامی و بزرگ و از دلاوران شجاع و از یاران خاص امیر المومنین (ع)بود. مالك اشتر از شاخه نخع از قبيله مذحج بود. مالك قبل از بعثت رسول اكرم متولد شده بود، ولي از زندگي وي قبل از ورود نمايندگان پيامبر به يمن اطلاعي در دست نيست. وي در سالهاي پاياني حيات پيامبر (ص) اسلام آورد و در عهد خلافت راشدين به شام مهاجرت نمود.وي در فتوحات اسلامي عهد خليفه اول و دوم، مخصوصا در از پاي در آوردن هماوردان نقش مهمي داشت. او ظاهرا پس از نبرد قادسيه در كوفه اقامت گزيد. مالك كه از بزرگان يماني كوفه محسوب مي گرديد، در دوره خلافت عثمان به مقابله با زياده خواهي هاي حكام اموي برخاست و از حقوق جهادگران دفاع مي نمود . او مردی بسیار قوی و از رهبران و بزرگان شیعه است و بسیار عالم و زاهد بود و با فقر زندگی میکرد بر قوم خود ریاست داشت وبا جماعت کوفی برای مطالبه ی حقوق خودشان به نزد خلیفه ی سوم(عثمان)رفت.“سعید بن عاص“والی عثمان در کوفه به دستور عثمان ودر ادامه سیاست تبعیدی که عثمان ان را دنبال میکرد“مالک را به همراه ۹ نفر دیگر به شام تبعید و بعد به کوفه برگرداند و مجددا به حمص تبعید کرد.
مالک مردم را برای بیعت با حضرت علی(ع) رهبری کرد. در جنگ جمل صفین و نهروان امام را همراهی کرد. رشادتها وجان فشانی های او در این جنگها در تاریخ ثبت است.در صفین اهل شام را در هم کوبید تا انکه جنگ را به سمت معاویه رساند و قبل از انکه سپاهیان وفریب قران بر سر نیزه کردن را بخورند و امام (ع) مجبور به پذیرش حکمیت شود و پیروزی را نزدیک کرده بود . وی در جنگ با کفار شرکت میکرد و در واقعه ی یرموک حاضر بود وچشمش در این واقعه پاره شد. و به همین علت او را اشتر (کسی که پلک چشمش برگشته) می گفتند. مالک فرماندار نصیبین در نزدیکی جزیره از طرف امام بود که جنگی را بر ضد متمردین واز اصحاب معاویه به فرماندهی ضحاک در شمال رهبری کرد.

مالك پس از كشته شدن عثمان، در خلافت امیر مؤمنان (علیه السلام) بسیار تلاش كرد و با حضرت بیعت نمود و از سرداران بزرگ سپاه حضرت گردید. وى از شیعیان بسیار پاى بند و یارى دهندگان به امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود، به طورى كه رابطه دوستى او با مولاى متقیان آن قدر زیاد بود كه امام على (علیه السلام) پس از مرگ وى فرمود: «رحم الله مالكاً، فلقد كان لى كما كنت لرسول الله (صلى الله علیه وآله); خداوند مالك را رحمت كند، او براى من همان گونه بود كه من براى رسول خدا (صلى الله علیه وآله)بودم.»

از آن جا كه معاویه از این رابطه معنوى بین امام (علیه السلام) و مالك آگاهى داشت دستور داده بود كه در خطبه ها علاوه بر لعن امیرالمؤمنین (علیه السلام)، و امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام)، نیز به مالك اشتر و عبدالله بن عباس لعن هم كنند.

در شجاعت و دلاورى این مرد الهى همین بس كه ابن ابى الحدید درباره اش مى گوید: پاداش مادرى كه چون مالك اشتر را پرورده است با خدا باد، كه اگر كسى سوگند بخورد كه خداوند متعال میان عرب و عجم شجاع تر از او، جز استادش على (علیه السلام) نیافریده است، من بر او بیم گناه ندارم، و چه نیكو گفته است آن كسى كه وقتى درباره مالك اشتر از او پرسیدند، گفت: من درباره مردى كه زندگانى او مردم شام را شكست داد و مرگش مردم عراق را شكست داد، چه بگویم؟

مالك در حدیث پیامبر (صلى الله علیه وآله)

ابن ابى الحدید مى نویسد: محدثان حدیثى از پیامبر (صلى الله علیه وآله) نقل كرده اند كه بر فضیلت و منزلت والاى مالك اشتر دلالت مى كند و آن شهادت و گواهى قاطع پیامبر (صلى الله علیه وآله) بر مؤمن بودن مالك است و حدیث مزبور را در داستان وفات ابوذر در محل تبعیدگاهش ربذه نقل كرده ایم. در این جا به طور اجمال و اشاره به آن حدیث اكتفا مى كنیم.

ابوذر غفارى مى گوید: از پیامبر خدا شنیدم كه فرمود: «یكى از شما در فلات دور افتاده اى مى میرد و گروهى از مؤمنان بر جنازه اش حاضر مى شوند» و آن كس من هستم كه در بیابان ربذه از دنیا مى روم و عده اى از راه خواهند رسید و مرا كفن و دفن خواهند نمود و طولى نكشید كه عده اى از مسلمانان از راه رسیدند و او را كفن و دفن كردند. از جمله این افراد مالك اشتر است كه پیش نماز آن گروه شد و بر جنازه ابوذر نماز گزارد. بنابراین مالك اشتر از جمله كسانى است كه رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به ایمان و صالح بودن او به طور غیابى شهادت داده است.

دعاى مالك كنار قبر ابوذر، حاكى از عمق ایمان اوست . پس از آن كه مالك اشتر و همراهان از دفن بدن مطهر ابوذر غفارى فارغ شدند. مالك در كنار قبر ابوذر ایستاد و چنین دعا كرد:

«بار پروردگارا، این ابوذر صحابى و یار رسول خدا است كه تو را در میان بندگانت پرستش كرد و در راه تو با مشركان جنگید و در دین تو بدعتى ننهاد و تغییرى ایجاد نكرد، لكن اگر منكرى مى دید با قلب و زبانش اعتراض مى كرد و به همین جهت بر او ستم شد و تبعید شد و از حقش محروم گردید و تحقیر و كوچك شد تا آن كه در غربت تنها جان سپرد. بار پروردگارا آنان كه او را محروم كردند و از سرزمین هجرت و حرم رسول خدا بیرونش نمودند، هلاك و نابود گردان.»آن گاه دیگران آمین گفتند و غذایى را كه همسر ابوذر آماده كرده بود، تناول كردند.

نظر دهید »

بررسى ضرورت‏هاى مطالعه تاریخ از دیدگاه امام خمینى قدس‏‌سره

ارسال شده در 9 خرداد 1397 توسط فانوس در بدون موضوع

امام قدس‏سره استفاده از تاریخ براى برداشت نحوه درست تعامل دولت‏ها با مردم (نحوه حکومت‏دارى) و عبرت گرفتن از وقایع تاریخى را بدین منظور و همچنین به منظور شناخت نظام سیاسى موردنظر اسلام ضرورى مى‏دانند.
چکیده

رشد و تعالى کشور براى همگان از جایگاه ویژه‏اى برخوردار است. توجه به دیدگاه‏هاى رهبران استراتژیست در هر جامعه‏اى موجبات هم‏افزایى و جهت‏دهى واحد تلاش‏ها، براى رسیدن به اهداف موردنظر این رهبران استراتژیست و دست‏یابى به تمدن مطلوب در نظر ایشان را فراهم مى‏آورد.به نظر مى‏رسد بررسى تاریخ به عنوان یکى از پرگستره‏ترین علوم مى‏تواند به رشد و تعالى هر تمدنى از جمله تمدن نوپاى برخاسته از انقلاب اسلامى بینجامد. از این‏رو، ضرورى است که به مطالعه دیدگاه‏ها و کارکردهاى آن از منظر امام خمینى به عنوان رهبر و طراح انقلاب اسلامى پرداخته شود. روش استفاده شده در این بررسى، کتابخانه‏اى و بر اساس مطالعه و تحقیق در صحیفه امام و همچنین کتاب‏هاى تألیف ایشان مى‏باشد. این ضرورت‏ها و کارکردها را از دیدگاه ایشان مى‏توان در دو دسته کلى «اخلاقى و فردى» و «سیاسى و اجتماعى» تنظیم و سامان‏دهى نمود.

کلیدواژه: تاریخ، امام خمینى، دیدگاه‏ها، ضرورت‏ها، کارکردها، رشد و تعالى.

مقدّمه

رشد و تعالى کشور براى همگان از جایگاه ویژه‏اى برخوردار است. توجه به دیدگاه‏هاى رهبران استراتژیست در هر جامعه‏اى موجبات هم‏افزایى و جهت‏دهى مناسب تلاش‏ها، براى رسیدن به اهداف موردنظر این رهبران استراتژیست و دست‏یابى به تمدن مطلوب در نظر ایشان را فراهم مى‏آورد و عدم توجه به نظرات آنها موجب تشتت تلاش‏ها و نیروها و اتلاف منابع مى‏باشد. بنابراین، ضرورى است که ابعاد مختلف نظراتشان مورد بررسى قرار گیرد و در اختیار متخصصان و بخصوص مسئولان قرار گیرد تا بتوانند هم در زندگى شخصى خویش از آن بهره ببرند و هم در هر جایگاهى از کشور اسلامى هستند براى رشد و تعالى کشور برنامه‏ریزى و البته از آن استفاده بنمایند.

از این‏رو، در این مقاله آراء و نظرات امام خمینى قدس‏سره به عنوان طراح انقلاب اسلامى مورد توجه قرار گرفته است، امام خمینى، به عنوان عالم و سیاست‏گذارى جامع، برخلاف بسیارى از اندیشمندان و صاحب‏نظران زمان خویش به تاریخ و عبرت‏اندوزى از تاریخ توجه ویژه‏اى داشته‏اند که این مسئله با توجه به سخنرانى‏هاى ایشان در مقاطع مختلف زمانى به روشنى مشهود مى‏باشد. لکن این رویکرد تاریخى امام قدس‏سرهبه سبب توجه به نظرات سیاسى ایشان، از توجه پژوهشگران مخفى مانده است.

از این‏رو، برخلاف پژوهش‏هاى مختلفى که پژوهشگران در حوزه‏هاى مختلف فقه و حقوق، علوم سیاسى، عرفان، تمدن اسلامى و حتى شعر و ادبیات در اندیشه ایشان صورت داده‏اند، دایره پژوهش‏ها در اندیشه ایشان در حوزه تاریخ بسیار محدود است؛ آن‏هم در حد گردآورى صرف آراء و نظرات ایشان در ارتباط با تاریخ معاصر5 و تاریخ انبیا و صدر اسلام.6

حال آنکه حقیقتا تاریخ در اندیشه امام قدس‏سره بسیار فراتر از آن بوده و ایشان کارکردها و ضرورت‏هاى فراوانى را از تاریخ در نظر داشته‏اند و گرچه در بسیارى از موارد که ایشان به دعوت به مطالعه تاریخ مى‏نمایند، در ارتباط با وقایعِ در جریانِ در زمان ایشان مى‏باشد، لکن این کارکردها مى‏تواند قابل تعمیم به زمان‏هاى حال و آینده نیز باشد و مقدماتى را براى تعالى تمدن نوپاى برخاسته از انقلاب فراهم آورد. حتى بسیارى از آنها مى‏تواند در کشورهاى دیگر با توجه به رویکرد جهانى جمهورى اسلامى مورد استفاده قرار گیرد؛ نظیر توصیه‏هاى فراوان امام قدس‏سره به مطالعه تاریخ تمدن اسلامى، که ایشان این مطالعه و آگاهى را زمینه‏ساز بیدارى در کشورهاى اسلامى مى‏دانند.7

به طور خلاصه در این مقاله سعى شده است به این سؤالات پاسخ داده شود که امام خمینى قدس‏سره چه ضرورت‏ها و کارکردهایى را براى تاریخ در نظر داشته‏اند؟ و به تبع آن بدین سؤالات نیز پرداخته خواهد شد که نگرش امام قدس‏سره به مطالعه تاریخ چگونه است؟ و از نظر ایشان تاریخ را چگونه و با چه رویکردى مى‏بایست مطالعه کرد؟ همچنین ایشان براى تاریخ چه ضرورت‏هایى را در ابعاد مختلف سیاسى ـ اجتماعى و اخلاقى ـ فردى مدنظر داشته‏اند؟

هرچند در این پژوهش اشارات مستقیم امام قدس‏سره به واژه تاریخ مورد بررسى قرار گرفته است و نمى‏توان آن را به طور قطع کامل دانست، اما به نتایج قابل توجهى رسیده و مى‏توان آن را نقطه آغازى براى پژوهش‏هاى دیگر پژوهشگران در این عرصه دانست. در این مختصر مقال، سعى در سامان‏دهى و مرتب کردن این ضرورت‏ها و کارکردها در قالب دو بخش کلى «اخلاقى ـ فردى» و «سیاسى ـ اجتماعى» شده است که هریک از این بخش‏ها با توجه به بازه‏ها و مقاطع خاص تاریخى به بخش‏هاى مختلفى تقسیم شده‏اند.

پیش از ورود به اصل سخن، ضرورى مى‏نماید که به کلیاتى از بحث بپردازیم:

مفهوم‏شناسى تاریخ

معناى لغوى و اصطلاحى تاریخ

بنابر مشهور، تاریخ از ماده «ارخ» به معناى وقت و زمان است؛ بنابراین، تاریخ به معناى تعیین وقت و معرفى زمان است. از این‏رو، وقتى عرب مى‏گوید: ارخت الکتاب لیوم کذا؛ یعنى تاریخ نوشته را مشخص کردم.8اما تاریخ در معناى اصطلاحى آن معنایى متفاوت پیدا مى‏کند. در باب معناى اصطلاحى تاریخ، گستره‏اى از دیدگاه‏ها وجود دارد که هریک از این دیدگاه‏ها نشان‏دهنده میزان عمق و بینش هریک از اندیشمندان این حوزه مى‏باشد.

هردوت9 که به پدر علم تاریخ مشهور است، تاریخ در معناى اصطلاحى آن را، مطالعه و بررسى روزگاران گذشتهمى‏دید.10 همچنین این‏گونه برداشت مى‏شود که مقریزى، مورخ مشهور مصرى، تاریخ را خبر دادن از آنچه در گذشته در جهان رخ داده است، مى‏دانست.11 ابن‏خلدون نیز تاریخ را علمى مى‏داند که درباره کیفیات وقایع و موجبات و علل حقیقى آنها صحبت مى‏کند. به همین سبب، وى تاریخ را دانش سرچشمه از حکمت مى‏داند.12

در تعریفى که ابن‏خلدون ارائه مى‏کند به اندیشه و تحقیق درباره حوادث و مبادى آنها اشاره شده است. از این‏رو، تعریف ابن‏خلدون از دو تعریف سابق کامل‏تر مى‏باشد، گرچه وى در عمل نمى‏تواند پایبندى به ادعاى خویش را نشان دهد و در تاریخ خود به تاریخ نقلى صرف مى‏پردازد. از همین‏رو، مى‏توان رویکرد هر سه تاریخ‏دان مزبور را رویکرد نقلى به تاریخ دانست.

شهید مطهّرى در تعریف خود از تاریخ، میان تاریخ نقلى و علمى تفاوت قایل مى‏شود و تاریخ نقلى را «علم به وقایع و حوادث و اوضاع و احوال انسان‏ها در گذشته، در مقابل اوضاع و احوالى که در زمان حال وجود دارد»13 مى‏داند و در مقابل، تاریخ علمى را «علم به قواعد و سنن حاکم بر زندگى‏هاى گذشته که از مطالعه و بررسى و تحلیل حوادث و وقایع گذشته به دست مى‏آید»14 تعریف مى‏نماید. این رویکرد ایشان را مى‏توان در آثارى نظیر سیرى در سیره نبوى و سیرى در سیره ائمّه اطهار علیهم‏السلام مشاهده نمود.

اهمیت تاریخ

در اهمیت تاریخ سخن فراوان گفته شده است و هرکس از زاویه‏اى سعى کرده این اهمیت را نشان بدهد. براى نمونه، نویسنده‏اى تاریخ را براى جامعه به منزله حافظه براى افراد مى‏داند؛ یعنى همان‏طور که براى فرد، از دست دادن حافظه برابر است با از دست دادن هویت، براى جامعه نیز عدم رجوع به تاریخ برابر است با احراز نکردن هویت.15در این نوشتار، مى‏کوشیم به نحو اجمال نظر قرآن ـ به عنوان کتاب هدایت بشر در همه اعصار ـ و نهج‏البلاغه ـ به عنوان کتابى که مى‏توان آن را بعد از قرآن بزرگ‏ترین دستور زندگى مادى و معنوى و بالاترین کتاب رهایى‏بخش بشر16 دانست ـ را بیان کنیم و در آخر هم به بررسى نظر امام خمینى قدس‏سره در این رابطه بپردازیم.

با دقت نظر در قرآن، مى‏توان به راحتى اهمیت فراوانى را که این کتاب انسان‏ساز آسمانى براى تاریخ قایل شده است مشاهده کرد. قرآن کریم در برخى موارد، خود به قصه‏سرایى مى‏پردازد؛ آن‏هم از بهترین نوع قصه‏پردازى‏ها.17 به عبارت دیگر، قرآن با تاریخ‏گویى در بهترین قالب‏ها، به گردش در زمین و عبرت‏گیرى از عاقبت گذشتگان دعوت مى‏کند.18 خداوند متعال در آیه 176 سوره «اعراف» مى‏فرماید: «فَاقْصُص الْقَصَص لَعَلَّهُمْ یتَفَکَّرُونَ»؛ این داستان‏ها را بازگو کن شاید بیندیشند.

همچنین در آیه 111 سوره «یوسف» مى‏فرماید: «لَقَدْ کَانَ فِى قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِاولِى الْأَلْبَابِ»؛ در سرگذشت آنها درس عبرتى براى صاحبان اندیشه بود. قرآن مجید دوران‏هاى گذشته را با زمان حاضر و زمان حاضر را با تاریخ گذشته پیوند مى‏دهد، و پیوند فکرى و فرهنگى نسل حاضر را با گذشتگان براى درک حقایق لازم و ضرورى مى‏داند؛ زیرا از ارتباط و گره خوردن این دو زمان (گذشته و حاضر) وظیفه و مسئولیت آیندگان روشن مى‏شود.

در آیه 137 سوره «آل‏عمران» مى‏فرماید: «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِى الْأَرْضِ.» خداوند سنت‏هایى در اقوام گذشته داشته که این سنن هرگز جنبه اختصاصى ندارد و به صورت یک سلسله قوانین حیاتى درباره همگان، گذشتگان و آیندگان، اجرا مى‏شود. در این سنن، هم پیشرفت و تعالى افرادِ باایمان و مجاهد و متحد و بیدار پیش‏بینى شده، و هم شکست و نابودى ملت‏هاى پراکنده و بى‏ایمان و آلوده به گناه؛ مواردى که در تاریخ بشریت ثبت است.19 همچنین در قرآن کریم آیات بسیارى وجود دارد که ناظر بر شرح حال انبیا مى‏باشد. البته این داستان‏ها براى عبرت مى‏باشد نه براى تاریخ‏گویى صرف

. امام خمینى قدس‏سره در این‏باره مى‏فرمایند: «این آیات الهیه و تعالیم ربانیه براى بیدار کردن ما بیچاره‏هاى خواب، و هشیار نمودن ما سرمستان غافل آمده. این قصص قرآنیه که حاصل معارف تمام انبیا، و خلاصه سیر و رشد همه اولیا، و بیان درد و درمان هر عیب و مرض نفسانى، و نور هدایت طریق الهى و انسانى است، براى قصه گفتن و تاریخ عالم نیامده. مقصود از آنها با آن همه تشریفات در تنزیل و نزول، بیان تاریخ گذشتگان نیست براى صرف اطلاع و تاریخ‏دانى.»20 در اهمیت تاریخ مى‏توان این نکته را نیز افزود که قرآن، تاریخ را در کنار «فطرت» (ضمیر انسان) و «طبیعت» به عنوان یکى از منابع تفکر (منابع شناخت) معرفى مى‏کند.21

نهج‏البلاغه نیز با همان رویکرد قرآن به تاریخ مى‏نگرد، و با بیانى شیوا، ضمن تفسیر فرازها و فرودهاى تاریخ، نکته‏هاى عبرت‏آموز زندگى گذشتگان را به بشر گوشزد مى‏نماید. به بیان خود امام، ایشان به گونه‏اى تاریخ پیشینیان را مطالعه کرده بودند که گویى خود در سراسر تاریخ و با نسل‏هاى پیشین زیسته و از تمام تجربه‏هاى مفید آنها بهره گرفته‏اند.22

ایشان درباره این اهمیت مى‏فرمایند: «از حوادث گذشته تاریخ، براى آینده عبرت گیر، که حوادث روزگار همانند بوده، و پایان دنیا به آغازش مى‏پیوندد، و همه آن رفتنى است.»23 نیز مى‏فرمایند: «روزگار بر آیندگان چونان مى‏گذرد که بر گذشتگان گذشت؛ آنچه گذشت باز نمى‏گردد، و آنچه هست جاودان نخواهد ماند، پایان کارش با آغاز آن یکى است، ماجراها و رویدادهاى آن همانند یکدیگرند، و نشانه‏هاى آن آشکار است.»24

اهمیت تاریخ از دیدگاه امام خمینى قدس‏سره

تاریخ در سخن امام خمینى نیز از اهمیت فراوانى برخوردار است. ایشان در این رابطه مى‏فرمایند: «در هر صورت، ماها که الآن اینجا هستیم باید خودمان را بسازیم. اگر یک ملتى بخواهد مقاومت کند براى یک حرف حقى، باید از تاریخ استفاده کند. از تاریخ اسلام استفاده کند ببیند که در تاریخ اسلام چه گذشته؛ و اینکه گذشته سرمشق هست از براى ما.»25 و یا در جاى دیگر، تاریخ را به عنوان معلم انسان‏ها معرفى مى‏کنند که باید از آن عبرت گرفت.26

گرچه امام قدس‏سره مخاطبان خویش را از موضوعیت پیدا کردن تاریخ و تاریخ‏نگارى صرف برحذر مى‏دارند و آن را تقبیح مى‏نمایند، لیکن با توجه به رویکرد خاص ایشان به تاریخ (عبرت‏آموز بودن تاریخ)، در منظر ایشان، حفظ تاریخ و ثبت دقیق وقایع، از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است؛27 چراکه در غیر این صورت، زمینه‏هاى عبرت‏گیرى براى آیندگان سلب، و در صورت تحریف تاریخ، زمینه‏هاى انحراف و بلکه تباهى نسل‏هاى آینده پدید مى‏آید. از این‏رو، تحریف تاریخ را نگران‏کننده و رنج‏آور مى‏دانند.28 امام خمینى قدس‏سره در نامه‏اى خطاب به آقاى روحانى، که از جانب ایشان مأمور تدوین تاریخ اسلامى شده بود، این اهمیت را این‏گونه نشان مى‏دهند: «شما به عنوان یک مورخ باید بدانید که عهده‏دار چه کار عظیمى شده‏اید.»29

روش مطالعه تاریخ از منظر امام خمینى

امام خمینى قدس‏سره در روش مطالعه تاریخ، به روش قرآن و اهل‏بیت علیهم‏السلام تأسى دارند و تاریخ را براى عبرت از گذشتگان و درس گرفتن از آن توصیه مى‏کنند.30 در کتاب آداب‏الصلاة، که از کتب اخلاقى ـ عرفانى ایشان به شمار مى‏رود، به طور خاص در مطالعه شرح‏حال ائمّه اطهار علیهم‏السلام و اولیا و بزرگان دین، از اینکه فقط به قشر و صورت ـ صرف‏نظر از آنچه که غایت بعثت انبیا علیهم‏السلام بوده است ـ و نیز به سال و روز وفات و تولد و مقدار عمر ایشان و امثال این امور اکتفا شود نهى مى‏کنند و تأکید مى‏فرمایند که باید عمده سیر خواننده در سیر و سلوک ایمانى و عرفانى آنها باشد؛ یعنى اینکه معاملات آنها در عبودیت چه بوده و در سیر الى‏اللّه چه مشیى داشتند و مقامات عرفانى آنها، که از کلمات معجز آیات آنها به دست مى‏آید، چه اندازه بوده است.31

همچنین ایشان مى‏فرمایند: «… علم تاریخ و امثال آن، در صورتى که با نظر عبرت به آنها مراجعه کنیم. پس، آنها داخل شوند در “آیه محکمه” که به واسطه آنها علم به اللّه یا علم به معاد حاصل یا تقویت شود. و گاه شود که تحصیل آنها داخل در “فریضه عادله” و گاه داخل در “سنّت قائمه” شود؛ و اما اگر تحصیل آنها براى خود آنها با استفادات دیگرى باشد، پس اگر ما را از علوم آخرت منصرف نمودند، به واسطه این انصراف بالعرض مذموم شوند، و الا ضرر و نفعى ندارند.»32

امام قدس‏سره در رابطه با تفسیر قرآن مى‏فرمایند: «مفسّر باید در هر قصه از قصص آن، بلکه هر آیه از آیات آن، جهت اهتدا به عالم غیب و حیث راه‏نمایى به طرق سعادت و سلوک طریق معرفت و انسانیت را به متعلّم بفهماند.»33آگاهى و پیروى از این نگرش که مى‏توان آن را «نگرش عبرت‏محور» در مطالعه تاریخ نامید، موجب جهت‏دهى درست به مطالعات، یعنى به سمت عبرت‏گیرى از تاریخ و عدم تاریخ‏گویى صرف بدون هدف مى‏شود. از این‏رو، لازم است که تاریخ‏دانان و متولیان تاریخ در کشورمان بدین مهم توجه ویژه داشته باشند تا بتوان از تاریخ بهره لازم را برد.

ضرورت‏هاى مطالعه تاریخ از دیدگاه امام خمینى قدس‏ سره

در این قسمت، به بررسى تطبیقى ضرورت‏ها با زمینه‏هاى موردنظر امام خمینى قدس‏سره در دو بعد مى‏پردازیم که بخش اول، شامل ضرورت‏هاى اخلاقى و فردى است و بخش دوم دربرگیرنده ضرورت‏هاى اجتماعى. البته باید توجه داشت که این ضرورت‏ها قابل تفکیک به این دو بخش به طور کاملاً جدا از هم نمى‏باشند و هر دو بخش در بعضى از موارد با یکدیگر داراى اشتراکاتى هستند که سعى شده است هر ضرورت در بخشى که بدان بیشتر متمایل بوده است قرار گیرد:

1. فردى و اخلاقى

1ـ1. تاریخ انبیا و ائمّه اطهار علیهم‏السلام: ایشان مطالعه تاریخ انبیا و ائمّه اطهار علیهم‏السلام را براى افراد ضرورى مى‏دانند و دلایل آن را این‏گونه برمى‏شمرند:

1. کسب معارف الهیه و تعلیمات و تربیت‏هاى ربوبیه؛34

2. آموختن روش تربیت و تعلیم و انذار و تبشیر؛35

3. بیدارى و هوشیارى اخلاقى. امام قدس‏سره در این رابطه، بیان داستان‏هاى انبیا در قرآن را به منظور بیدارى و هوشیارى اخلاقى مى‏دانند: «داستان‏هاى قرآن بیان درد و درمان هر عیب و مرض نفسانى، و نور هدایت طریق الهى و انسانى است.»36 همچنین در جاى دیگر مى‏فرمایند: «ذکر احوال رجالِ بزرگ و اولیا و انبیا که در قرآن کریم و احادیث شریفه وارد شده، براى تاریخ‏گویى نیست، بلکه براى تکمیل بشر است که از حالات بزرگان عالَم عبرت گیرند و خود را به صفات کریمه آنان و اخلاق فاضله ایشان، متّصف کنند.»37امام قدس‏سره در رابطه با زندگى امیرالمؤمنین، تأکید ویژه‏اى بر تبعیت از ایشان در همه امور (ورزش و نیروى بدنى، زهد و سادگى و…)38 به عنوان یکى از تربیت‏شدگان مکتب نبى مکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دارند.39

4. ضرورت دفاع از حق و طرف‏دارى از مظلومان. ایشان خاندان نبوت را به عنوان انسان کامل، بلکه بالاتر از آن، انسان الهى ـ روحانى، که تمام زندگى‏شان را وقف طرف‏دارى از مظلومان و احیاى سنت‏هاى الهى کرده‏اند مى‏دانند و به عموم مسلمانان توصیه مى‏کنند ایشان را سرمشق و الگوى خود قرار دهند؛40 تأسى به نبى اکرم در سعى و تلاش ایشان در طول زندگى41 و اینکه سیره انبیا و اصحابشان در طول تاریخ، فدا شدن در راه اسلام بوده است و در حالى که تنها بودند و حتى خانواده‏شان هم با آنها مخالف بودند، قیام مى‏کردند.42 همچنین به این مطلب توجه مى‏دادند که راه الهى و راه شیطان دو راه مى‏باشد و تنها مى‏توان یکى از این دو راه را انتخاب کرد.43 البته این مورد در رابطه با اجتماع مى‏باشد، لکن از آن‏رو که خطاب به صورت فردى مى‏باشد در بخش فردى آورده شده است.

5. همچنین ایشان زندگى پیامبر در قبل از بعثت و زمان بعثت را به عنوان «یکى از ادلّه مبنى بر نبوت رسول اکرم» بیان مى‏دارند. البته لازم به توجه است که نگرش امام قدس‏سره در این مورد با موارد قبلى داراى تفاوتى ویژه مى‏باشد. ایشان در این زمینه مى‏فرمایند: «و چون به بداهت عقل مى‏دانیم که از عقل یک نفر بشر، که تاریخ حیات او را همه مورخین ملل نوشته‏اند و شخصى بوده که تحصیل نکرده و در محیط عارى از کمالات و معارف تربیت شده، این ترتیب کامل و نظام تام و تمام صادر نتواند شد، بالضروره مى‏فهمیم که از طریق غیب و ماوراءالطبیعه این شریعت تشریع شده و به طریق وحى و الهام به آن بزرگوار رسیده است.»44

2ـ1. احوال بزرگان دین و هادیان: حاضر نمودن قلب براى نماز: امام قدس‏سره توصیه مى‏کنند که به منظور حاضر نمودن قلب براى نماز و ملزم نمودن آن به خضوع و خشوع و طمأنینه و خشیت و خوف و رجا و ذلّ و مسکنت، در احوال بزرگان دین و هادیان و ائمّه هدى به تفکر بپردازیم.

3ـ1. تاریخ به طور کلى (از جهت فردى و اخلاقى):

1ـ3ـ1. حب نفس، منشأ تمام فسادها و ضرورت مصونیت از آن: امام قدس‏سره منشأ همه فسادها را در طول تاریخ حب نفس (به معناى اخلاقى نه فلسفى آن) یافته‏اند و از آن برحذر مى‏دارند: «این یک واقعیتى است. و اساس حب دنیا هم، ریشه حب دنیا هم، حب نفس است که آن هم حب دنیاست. تمام فسادهایى که در بشریت پیدا شده است، از اولى که بشریت تحقق پیدا کرده است تاکنون و تا آخر، منشأش همین حب نفس است. از حب نفس است که حب به جاه، حب به مقام، حب به مال و حب به همه انگیزه‏هاى شهوانى پیدا مى‏شود.»45

2ـ3ـ1. نقش زن و مادران در طول تاریخ: عبرت گرفتن مادران از تاریخ، در این زمینه که یک فرد مى‏تواند یک مملکت را سعادتمند کند و در صورت عدم تربیت درست، ممکن است یک مملکت را فاسد کند.46

2. سیاسى و اجتماعى

در این بخش، ابتدا اشارات و توصیه‏هاى امام خمینى قدس‏سره به مطالعه تاریخ انبیا و تاریخ اسلام (شامل صدر اسلام و تاریخ خلفا) را مورد بررسى قرار مى‏دهیم. پس از این برهه از تاریخ، وارد تاریخ ملى ایران مى‏شویم و به بررسى تاریخ شاهان، مبارزات علما و تاریخ 100ساله معاصر حضرت امام قدس‏سره و در نهایت، انقلاب اسلامى مى‏پردازیم. بخش سوم را نیز به عبارات دیگر، اشارات و توصیه‏هاى عام که اختصاص به زمان خاصى نداشته است اختصاص مى‏دهیم.

1ـ2. تاریخ انبیا و تاریخ اسلام:

1ـ1ـ2. تاریخ انبیا و صدر اسلام (تاریخ دوران خاتم‏النبیین صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و تاریخ ائمّه علیهم‏السلام بخصوص تا زمان امام زین‏العابدین علیه‏السلام):

1. وجود حکومت و ولایت فقیه از منظر اسلام و پیوند دین و سیاست. از جمله توصیه‏هاى امام قدس‏سره در این زمینه مى‏توان به موارد ذیل اشاره کرد: مطالعه تاریخ به منظور تبیین وجود حکومت از نظر اسلام و وجود ولایت فقیه و رد جدایى دین از سیاست و اینکه این مسئله (جدایى از سیاست) از اسلام و ادیان توحیدى نمى‏باشد؛47 اسلام به عنوان یکتا مکتب و حکومتى که انسان را در همه ابعاد و در همه زمینه‏ها در نظر دارد مى‏باشد (از جمله، انسان در معادلات اجتماعى)؛48 و مسجد و منبر به عنوان مرکز تصمیم‏گیرى‏هاى سیاسى بوده است؛49

در همه جا در صحنه بودن و حضور داشتن امیرمؤمنان و پیامبر و عدم کناره‏گیرى و رفتن به مسجد و تنها ذکر گفتن؛50 تشکیل حکومت دادن نبى اکرم اسلام و حتى مشخص کردن جانشین براى بعد از خود به عنوان سنت و رویه پیامبر اکرم در مسئله حکومت؛51 منعزل نبودن علماى ما در تاریخ از سیاست؛ به عنوان مثال، قضیه مشروطیت که یک مسئله سیاسى بود، هرچند شرایط جامعه نیز این‏طور نبوده است که بتوان حتى به اهل علم گفت که مسئله حکومت بوده است و سیاست بوده است.52 همچنین نگاه به تاریخ اسلام و اینکه اسلام مى‏تواند حاکم و اداره‏کننده امور باشد که در نتیجه، منجر به شخصیت پیدا کردن خودمان و نجات از غرب‏زدگى است.53

2. تشریح مختصات تشیع و سیاسى ـ اجتماعى بودن این مذهب. امام قدس‏سره مطالعه تاریخ را براى مشاهده سیاسى ـ اجتماعى بودن مذهب شیعه و مبارزه دایمى آن با ظالمان تاریخ توصیه مى‏کنند: مکتبى که در همه شئون کشور باید دخالت کند و مى‏خواهد دخالت کند و مى‏خواهد دست ظالمین را از سر مملکت اسلامى، بلکه مستضعفین کوتاه کند.54 مذهب شیعه، در عین اینکه مکتبى سیاسى ـ اجتماعى است، در هنگام رسیدن به قدرت ظلم نمى‏کند، در عین اینکه پیش از آن نیز ظلم‏پذیر نبوده است؛55 یعنى تاریخ به عنوان شاهدى بر اینکه شیعیان همواره براى احقاق حقوق خود فداکارى کرده‏اند و همیشه خون داده‏اند.56

3. تبیین نظام حکومتى اسلام و متفاوت بودن اسلام از عملکرد حاکمان منتسب به اسلام. اثبات دموکراسى بودن حکومت صدر اسلام و عدم استبدادى بودن آن57 و نیز تغییر مسیر یافتن اسلام و عدم دست‏یابى به نتیجه مطلوب به عنوان مکتب انسان‏ساز و انحراف به سمت عروبیت توسط بنى‏امیه و بعد هم بنى‏العباس و ایرانیان و دیگران که موجب مسخ اسلام شد و در نتیجه، اسلام که مکتب انسان‏سازى بود و همه ابعاد مختلف انسانى را در نظر داشت، نتوانست آن‏گونه که باید عمل کند و طبعا اسلام براى مردم در تاریخ مجهول ماند.58 همچنین امام قدس‏سره در ردّ نظام‏هاى حکومتى و سیاسى دیگر، از تاریخ به منظور اثبات مخالف بودن ملى‏گرایى با سیره انبیا59 و نیز مخالف بودن اسلام با کمونیست60 استفاده مى‏نمایند.

4. بیان ویژگى‏هاى حاکم و سیره مورد تأیید اسلام. مطالعه و تورق تاریخ براى توجه به اخلاق حکومتى نبى اکرم و امیرالمؤمنین61 و حاکم مطلوب از نظر امام62 و شناخت اسلام63 و شیوه حکومت در صدر اسلام؛64 براى مثال، خدمتگزار دانستن نه حاکم دانستن خود،65 احترام به پیروان ادیان،66 ارزش گذاردن به کارگر و قشر پایین جامعه در عین حاکم بودن،67 همچنین دفاع اسلام از حقوق زنان و احیاى حقوق ضایع‏شده آنها در دوران جاهلیت و تشریح نظر اسلام در باب فعالیت زنان در جامع (مخالف فعالیت ‏آنها نبودن ‏با شرایط‏ خاص ‏اخلاقى).68

همچنین امام قدس‏سره به لزوم تسلیم نشدن در برابر خواسته‏هاى سازش‏کاران اشاره دارند و در این رابطه این‏گونه مى‏فرمایند: «ما باید از تاریخ این مسائل را یاد بگیریم که این مقدسین بودند که به حضرت على تحمیل کردند حکمیت را و بعد که حضرت على با فشار اینها نتوانست، مى‏خواستند بکشندش اگر نکند و همچنین است صلح امام حسن علیه‏السلام، در مسئله سازش‏کارى بعضى از مقدسین در مسئله جنگ. البته اینها تأثیرگذار نیستند، ولى سخن مى‏گویند و خواستار این صلح هستند.»69

5. نفى مخدر بودن دین و اینکه ابزارى در دست شاهان بوده است. ایشان بررسى تاریخ را به منظور نفى اینکه اسلام به نفع شاهان و سرمایه‏داران و علیه مردم و مستضعفان بوده است و اعلان جنگ اسلام با شاهان و سرمایه‏داران70 و بهره‏بردارى از سیره پیامبر و امام على و علما بعد از ایشان در مبارزه با طاغوت و مخدر نبودن اسلام71 و توطئه اجانب براى نشان دادن اینکه اسلام در خدمت طاغوت بوده است72 و جوسازى‏ها بر ضد اسلام در این رابطه73 و تاریخ به عنوان شاهدى بر اینکه اسلام، لَه فقیران و مستضعفان قیام کرده است74 و اسلام حافظ استقلال و منافع دنیوى و منافع آخرتى و حافظ منابع ملى در طول تاریخ75 (در مقابل مستکبران داخلى و خارجى) بوده است و همچنین به منظور مشاهده معارضه دایمى مستکبران با مؤمنان در طول تاریخ76 توصیه مى‏نمایند.

همچنین امام قدس‏سره در این رابطه مى‏فرمایند: «قرآنى که نه یک حرف بر آن افزوده شده و نه یک حرف کاسته؛ کتاب کریمى که ما را از برخورد انبیاى معظم الهى با مستکبرین جهان و جهان‏خواران طول تاریخ آگاه نموده و از طریقه حضرت خاتم‏الرسل ـ صلى‏اللّه علیه و آله و سلم ـ با مشرکان و زورگویان و کفار و در رأس آنان منافقان، مطلع کرده و این برخورد، جاویدان و براى هر عصرى و هر مصرى است.»77

6. بیان وظیفه علما براى مبارزه و ایستادگى. امام خمینى قدس‏سره به تاریخ به منظور بیان وظیفه علما در مبارزه با دولت‏هاى جائر و ایستادگى در مقابل آنها78 و بیان تکلیف در حفظ انقلاب و آبروى مکتب اشاره مى‏نمایند و همچنین متذکر مى‏شوند: تاریخ شکست‏هاى ظاهرى پیامبر و ائمه، که هرچند به ظاهر شکست خوردند، لکن منجر به پیروزى مکتبشان و نابودى دشمنانشان شد و موجب افتخار براى آنها شد. از این‏رو، مى‏افزایند: اگر ما هم شکست بخوریم، موجب افتخارمان خواهد بود و مکتبمان زنده خواهد ماند، ولیکن اگر این شکست به نام مکتب باشد این خطرناک است‏وگناهى‏نابخشودنى79خواهدبود.

7. بیدار کردن ملت‏هاى مسلمان و زمینه‏سازى بیدارى اسلامى. امام خمینى قدس‏سره این بخش از تاریخ را براى اسلامى‏کردن ملت‏ها و بیدار کردن آنها مفید مى‏دانند و در این رابطه مى‏فرمایند: «بکوشید که ملت‏هاى خودتان را اسلامى کنید، ملت‏هاى خودتان را بیدار کنید و تاریخ صدر اسلام را براى آنها بخوانید و کوشش‏هاى آنها را براى اسلام و مسائل ایران را در آنجا منعکس کنید.»80

8. شکست نیروهاى عظیم مادى در برابر نیروهاى معنوى و نیروى ایمان و تحمل سختى‏هاى مسیر. تاریخ به عنوان شاهدى مبنى بر شکست نیروهاى عظیم مادى در برابر نیروهاى معنوى و نیروى ایمان، و همچنین ایمان به عنوان عامل پیروزى مسلمانان در برابر دو امپراتورى بزرگ زمان81 و البته به طور کلى، پیروزى‏ها.82امام قدس‏سره در سخنانى که به منظور بیان ضرورت حفظ حوزه‏هاى علمیه بیان مى‏فرمایند چنین مى‏گویند: «اگر تاریخ ظَلَمه و ستم‏دیدگان دنیا را مطالعه کنید مى‏بینید که غلبه همیشه با مظلوم است. معاویه با آن قدرت و عظمت و بساطى که داشت از بین رفت و امروز در شام، که مرکز سلطنت او بود، حتى از قبر او خبرى نیست.»83

همچنین رهبر کبیر انقلاب، ماه محرم را به عنوان ماهى که نحوه پیروزى کلمه حق را بر سر نیزه‏ها آموخت84 معرفى مى‏نمایند و با اشاره به پیروى ملت ایران از امام حسین علیه‏السلام براى برکنارى حکومت ظالم حاکم85 و فدا کردن همه چیز،86 «عدد» را مهم نمى‏دانند، بلکه آنچه در نظر ایشان مهم است، کیفیت جهاد در مقابل اعدا مى‏باشد.87 نیز اقتدا به جوان‏هاى صدر اسلام در فداکارى‏هایى که براى اسلام کردند88 و همچنین پیروى از اسلام و رهبران آن و انبیا در مبارزه با آزادى مطلوب غرب89 و اقتدا به ایشان به منظور شکستن بت‏ها و طاغوت‏هاى زمان90 و قابل تحمل بودن همه ضربه‏ها و سختى‏ها و آسان شدن آنها با تأسى به تاریخ مبارزات انبیا که قبلاً مبارزه و اولیا و علما در طول تاریخ بر علیه ظلم بوده و آنها را مشکلات مادى، از اهدافشان باز نداشته است91 و طبیعتا هم‏اکنون هم که ما قیام کرده‏ایم مشکلاتى نظیر گرانى و… طبیعى است.92

2ـ1ـ2. حکومت مسلمانان (دوران خلفا) و علماى اسلام در 500 سال:

1. رد جدایى دین از سیاست. امام قدس‏سره به منظور رد مسئله جدایى دین از سیاست، دعوت به مطالعه تاریخ مى‏کنند و تاریخ را دلیلى بر مدعاى خویش مى‏دانند که جدایى دین از سیاست را بنى‏امیه به وجود آوردند: «مسئله جدایى دین از سیاست به عنوان یک مسئله قدیمى که در زمان بنى‏امیه مطرح شدن آن و در زمان بنى‏عباس قوت گرفتن آن و تلاش استعمار براى جدا کردن روحانیون از سیاست به بهانه آلوده شدن.»93

2. مخالف نبودن اسلام با پیشرفت. ایشان به منظور بیان موفقیت اسلام در راه ترقى، و روشن نمودن این تهمت مبنى بر اینکه اسلام با امور اقتصادى مخالف است، دعوت به رجوع به تاریخ و مشاهده حکومت علماى اسلام در مدت 500 سال و موفقیت‏هاى ایشان مى‏نمایند، در حالى که خلفا انسان‏هاى جائرى بوده‏اند.94

3. شناخت عوامل انحطاط مسلمانان. امام خمینى قدس‏سرهبه منظور کشف عامل انحطاط و ریشه‏هاى گرفتارى مسلمانان، از تاریخ بهره مى‏جویند و از این علل برحذر مى‏دارند. ایشان مهم‏ترین عامل انحطاط مسلمانان را دورى و بى‏خبرى از تعالیم واقعى و حیات‏بخش اسلام مى‏دانند.95 البته امام قدس‏سره عوامل مختلف داخلى و خارجى دیگرى را نیز به عنوان عوامل انحطاط مسلمانان معرفى مى‏کنند.96

در کل، ایشان در رابطه با گرفتارى‏هاى مسلمانان مى‏فرمایند: «همه گرفتارى‏هایى که در طول تاریخ براى مسلمانان رخ داده است ناشى از این است که از تعلیمات اسلام دور بودند و نتوانستند هدایتى را که اسلام براى آنها آورده بود ادراک کنند.»97 ایشان همچنین در مورد ملت‏ها مى‏فرمایند: «اساس استضعاف ملت‏ها خودشان و قدرتمندان بین خودشان بوده است.»98

2ـ2. تاریخ ملى:

1ـ2ـ2. تاریخ شاهنشاهى و شاهان:

1. ظلم‏ها و مفاسد رژیم شاهنشاهى در طول تاریخ. امام قدس‏سره با توصیه به مطالعه این بخش از تاریخ، بدین نکته تصریح مى‏نمایند که هرچه مَفْسَده بوده است، رژیم شاهنشاهى این مفاسد را ایجاد کرده، منتها هر وقت به اقتضاى خودش99 و نیز متوجه ساختن به ظلم رژیم شاهنشاهى در طول تاریخ،100 و بر دوش محرومان بودن پایه‏هاى حکومتشان،101 همچنین معرفى شاهان به عنوان قاصبان حقوق مردم در طول تاریخ102 و جنایات رژیم منحوس شاهنشاهى در طول تاریخ103 و اثر تبلیغات در خوب معرفى کردن اعمالشان104 و مشخص بودن وضعیت شاهان در طول تاریخ105 و همچنین تحت فشار و ظلم سلاطین و پادشاهان و خان‏ها و سرمایه‏داران بودن مردم در طول تاریخ.106

2. دلیلى حداقلى بر توانایى فقیه در اداره امور. امام قدس‏سرهدر رد روحانیانى که مى‏گویند ما از عهده حاکمیت برنمى‏آییم، عدم لیاقت عمده پادشاهان و اینکه مانند یک انسان معمولى بودند، ولى حکومت مى‏کردند، در حالى که حتى سواد هم نداشتند، این مطلب را دلیلى حداقلى در این مى‏دانند که فقیه باسواد به طریق اولى از عهده این کار برمى‏آید.107

2ـ2ـ2. تاریخ مبارزات علما و حرکت‏هاى سیاسى‏شان و خدماتشان: امام قدس‏سره به منظور آگاهى بخشیدن نسبت به خدمات علما در طول تاریخ در مقابل تهمت‏ها و همچنین کوچک‏بینى‏ها و روشنگرى توطئه‏هایى که بدین منظور صورت مى‏گیرد، بدین بحث در جلسات مختلف و مناسبت‏هاى مختلف مى‏پردازند.

این مباحث که هم قبل و هم بعد از انقلاب توسط ایشان مطرح شده‏اند، عبارتند از: آگاهى بخشیدن نسبت به خدمات روحانیان و فقها به اسلام چه از جنبه‏هاى فلسفه، احکام، اخلاق، و چه سیاست. ایشان علت قضاوت نادرست بعضى خیرخواهان در این زمینه را عدم اطلاع ایشان از تاریخ بیان مى‏دارند108 و (از جمله خدمات علما) اینکه علما همیشه حافظ استقلال و تمامیت ممالک اسلامى بوده‏اند و تنها چیزى که توانسته و مى‏تواند سد راه اجانب و دوَل استعمارگر باشد و نگذارد سلطه بر ذخایر ممالک اسلامى پیدا کنند اسلام و علماى جلیل اسلام هستند.109

ایشان به تاریخ اشاره مى‏کنند و به عبارت دیگر، دعوت به مطالعه تاریخ مى‏نمایند و دربارى نبودن روحانیت110 و نیز قیام آنان در طول تاریخ در مقابل سلاطین و خیانت‏هاى شاهان111 دفاع مى‏کنند. همچنین به منظور قدرشناسى از روحانیت و خدمات آنها و بیان مبارزاتشان براى انقلاب112 و مجاهدات روحانیون در برابر استعمار113 ـ به همراه ـ مجاهدات مردم،114 با اشاره به استمرار قیام‏هاى علما پیش از انقلاب مى‏فرمایند: «علماى ما از آن صدر اول تا حالا، در هر عصرى قیام کردند و در تاریخ نشان مى‏دهد که اینها پیوسته قیام‏هایى کردند و زمین خوردند.»115

3ـ2ـ2. تاریخ 100ساله معاصر امام (تاریخ استعمار):

1. برحذر داشتن از تکرار توطئه‏ها و نفوذ استعمارگران. امام قدس‏سره به منظور برحذر داشتن از تکرار توطئه‏ها و گوشزد نمود خطر نفوذ استعمارگران، بخصوص اسرائیل در ایران و توطئه‏هاى استعمار در ممالک اسلامى،116 روشنگرى‏هاى بسیارى مى‏فرمایند؛ از جمله، فعالیت‏هاى آنان در غارت منابع مادى، شامل تلاش‏هایشان براى شناخت سرزمین ایران و منابع آن117 و چپاول منابع و ثروت‏هاى کشور توسط آنها118 و سعى آنها در شناخت گروه‏هاى مختلف مردم119 و نقشه کشیدن‏هایشان در طى قرون120 و همچنین فعالیت‏ها و تلاششان در بى‏هویت ساختن ملت شرق121 و به ویژه تلاش‏ها براى غرب‏زده کردن ملت ایران در طول تاریخ و به طرف غرب و شرق کشیدن بخصوص در دوران پهلوى122 و تلاش در بى‏هویت نمودن ارتش.123

براى مثال، ایشان در رابطه با تلاش‏ها براى فاسدکردن ملت و سرگرم کردن آنها به مسائل جانبى اینچنین مى‏فرمایند: «وارد کردن کالاها از هر قماش و سرگرم کردن بانوان و مردان، خصوصا طبقه جوان، به اقسام اجناس وارداتى از قبیل ابزار آرایش و تزئینات و تجملات و بازى‏هاى کودکانه و به مسابقه کشاندن خانواده‏ها و مصرفى بار آوردن هر چه بیشتر و… و سرگرم کردن و به تباهى کشاندن جوان‏ها که عضو فعال هستند با فراهم آوردن مراکز فحشا و عشرتکده‏ها، و ده‏ها از این مصائب‏ حساب ‏شده، براى ‏عقب‏ نگه ‏داشتن ‏کشورهاست.»124

2. آگاهى از تلاش استعمارگران براى مخفى کردن و نابود کردن اسلام. امام خمینى قدس‏سره براى آگاهى از تلاش جنایتکاران تاریخ (استعمارگران) براى در حجاب قرار دادن اسلام و مکتب استقلال‏بخش اسلام (به عنوان مکتبى که با مستضعفان برادر، و با ستمگران در ستیز است)125 و بلکه تلاش استعمار در نابودى اسلام و سعى در شکاف انداختن بین حوزه و دانشگاه126 و همچنین به منظور فهم علت اینکه چرا گروه‏هاى مختلفى در داخل و خارج از کشور بر ضد روحانیت قلم به دست مى‏گیرند و یا صحبت مى‏کنند،127 دعوت به مطالعه این بخش مهم از تاریخ مى‏نمایند.

3. مقایسه قبل و بعد از انقلاب و پیشرفت‏هاى صورت‏گرفته. ایشان پس از انقلاب اسلامى به منظور روشن نمودن وضعیت زمان حکومت رژیم منحوس پهلوى و حتى قبل از آن و همچنین تفاوت‏هاى نظام جمهورى اسلامى و به عبارتى، به منظور دفاع از نظام حاکم کنونى، از تاریخ بهره مى‏جویند و به مطالعه در آن دعوت مى‏نمایند.

ایشان به مقایسه انتخابات (دخالت در انتخابات مجلس موسسان پیش از انقلاب128) و همچنین مقایسه عملکرد نیروهاى مسلح (متجاوز بودن ارتش و ژاندارمرى در زمان طاغوت129) و البته مقایسه وضع کنونى با رژیم سابق در میزان نفوذ قدرت‏هاى خارجى نظیر انگلیس ـ که امام قدس‏سره آن را ناشى از تغییر اتکاى نظام به مردم مى‏دانند 130 مى‏پردازند.

همچنین امام قدس‏سره با اشاره به خدمت‏هایى که به مردم شده است، مى‏افزایند: در زمان شاهنشاهى خدمات متوجه کاخ‏نشینان بوده است نه چونان حال به کوخ نشینان.131 همچنین به حمایت دولت‏ها از قلدرها در طول تاریخ و عدم حمایت از مستضعفان132 و محروم بودن ملت ایران در طول تاریخ133 و البته مورد ظلم قرار گرفتن ملت در طول تاریخ از جانب قدرت‏هاى داخلى و خارجى بخصوص در نیم قرن آخر134 اشاره دارند.

ایشان در رابطه با خیانت‏هاى رژیم پهلوى در محروم کردن از پیشرفت مى‏فرمایند: «معلوم است ما را در طول تاریخِ نه چندان دور خصوصا، و در سده‏هاى اخیر از هر پیشرفتى محروم کرده‏اند و دولت‏مردان خائن و دودمان پهلوى خصوصا، و مراکز تبلیغاتى علیه دستاوردهاى خودى و نیز خودْ کوچک دیدن‏ها و یا ناچیز دیدن‏ها، ما را از هر فعالیتى براى پیشرفت محروم کرد.»135

4. دفاع از حقوق ملت ایران. رهبر کبیر انقلاب به منظور دفاع از حقوق ملت مبنى بر عدم مالکیت رضا شاه در اموالى که از مملکت خارج کرده است و ضرورت بازگرداندن آن به ملت ایران136 و دلیل آوردن مبنى بر غیرقانونى بودن سلطنت شاه ـ که این مورد جزو مبارزات سیاسى امام در پیش از انقلاب مى‏باشد 137 به مطالعه این بخش از تاریخ دعوت مى‏نمایند.

5. نحوه حکومت‏دارى. امام قدس‏سره استفاده از تاریخ براى برداشت نحوه درست تعامل دولت‏ها با مردم (نحوه حکومت‏دارى138) و عبرت گرفتن از وقایع تاریخى را بدین منظور و همچنین به منظور شناخت نظام سیاسى موردنظر اسلام ضرورى مى‏دانند.براى نمونه، در رابطه با نحوه حکومت‏دارى رژیم‏هاى سلطنتى، به عدم محور بودن حکم خداوند در آن رژیم‏ها و رژیم‏هاى غیرتوحیدى اشاره مى‏کنند که قوانین آنها بر اساس عقل انسان بوده، و براى تسلط بر انسان‏ها مى‏باشد. حال آنکه در حاکمیت دولت اسلام در صدر اسلام، قوانین خداوند حاکم بود.139ایشان در رابطه با نقطه اتکاى دولت‏ها مى‏فرمایند: «وقتى حکومتى پایه قدرتش به دوش ملت نباشد و ملت با قلبش با آن موافق نباشند، هرچه قدرتمند باشد هم نمى‏تواند پایدارى کند.»140

همچنین در ردّ نظام‏هاى سیاسى دیگر نیز از این تاریخ 100 ساله استفاده مى‏نمایند و اشاره دارند به تغییر پیراهن دموکرات در طول تاریخ و تغیر آن و اینکه الان در غرب و شرق داراى دو معناى متفاوت است و معناى ثابتى ندارد. (سستى آن براى تبعیت141).نیز در رابطه با نحوه حکومت‏دارى، به لزوم عبرت گرفتن ملت و مسئولان از تاریخ رژیم سابق براى فهم علت جدایى ملت از آنها و کارشکنى ملت در برابر آنها142 اشاره مى‏کنند؛ چراکه به عنوان نمونه، وقتى قشر مرفه مسئول امر باشند اینها مردم را به حساب نمى‏آورند (و این قشر مقابل قشر قدرتمندتر خاضع و در مقابل مردم خودشان ستمگر هستند).143

6. تبیین آزادى واقعى براى زنان (ارائه نمونه از آزادى همراه با پایبندى به اسلام). امام خمینى قدس‏سرههمچنین از این بخش تاریخ، براى متوجه ساختن به نقش فعال زنان و فعالیت زنان پابه‏پاى مردان در امور اجتماعى ـ سیاسى و مشکلات کشور در تاریخ 100ساله ایران و تبیین آزادى واقعى که همراه با پایبندى به اسلام است و بیان ظلمى که در دوران‏پهلوى به زنان شده است،144 استفاده مى‏نمایند.

4ـ2ـ2. تاریخ پس از انقلاب اسلامى:

ـ ویژگى‏هاى انقلاب اسلامى و ملت ایران و تجلیل از مردم. امام قدس‏سره مطالعه تاریخ را براى شناخت مردم ایران و انقلاب اسلامى و همچنین ویژگى‏هاى آنان ضرورى مى‏دانند. ایشان انقلاب اسلامى را این‏گونه معرفى مى‏کنند: انقلاب اسلامى به عنوان انقلابى آرام نسبت به سایر انقلاب‏ها، داراى ضایعات کم و ثمرات زیاد و عمق زیاد145 مى‏باشد.

همچنین ایشان به یکتایى تحولى که در ملت به وجود آمده است در طول تاریخ،146 بى‏نمونه بودن چنین حکومتى در طول تاریخ147 اشاره مى‏کنند و خطاب به نمایندگان مجلس براى نشان دادن وظایفشان مى‏فرمایند: «اعضاى محترم مجلس انقلاب‏هاى تاریخ را در نظر بگیرند، با انقلاب اسلامى ایران مقایسه نمایند، تا عظمت اعجازآساى این انقلاب و حجم فعالیت‏هاى شایسته قواى سه‏گانه را بهتر توجه کنند.»148

امام قدس‏سره در رابطه با ویژگى‏هاى خاص ملت ایران بیانات قابل توجهى دارند و مردم ایران را به عنوان بهترین مردم در طول تاریخ و همچنین مسئولان کشور را به عنوان بهترین‏ها149 معرفى مى‏کنند و یکتایى وضعیت ملت در دفاع از کشور در طول تاریخ150 و بهتر بودن این مردم در مقایسه با مردم حجاز و مردم زمان پیامبر و حضرت على علیه‏السلام151 را گوشزد مى‏نمایند.

همچنین امام قدس‏سره بیان مشابهى راجع به اقشار مختلف نظیر جوانان،152 زنان،153 عشایر،154 گروه‏هاى خاص مانند کمیته امداد و یا گروه‏هاى امداد155 و بازاریان156 یا مردم بخش‏هایى از کشور نظیر آذربایجان157 دارند که نیازى به بیان مفصل آنها دیده نمى‏شود. البته لازم به تذکر است که خطاب‏هاى امام قدس‏سرهنسبت به بازاریان و عشایر و مردم آذربایجان به دلیل خدمات این اقشار در طول تاریخ به اسلام مى‏باشد و به عبارت دیگر، عام‏تر از تاریخ پس از انقلاب مى‏باشد و به دلیل مشابهت، لازم بود که در این بخش آورده شود.

5ـ2ـ2. تاریخ به طور کلى (در خصوص موارد سیاسى و اجتماعى):

1. استفاده از تاریخ و سرمشق گرفتن از آن براى موفقیت. امام قدس‏سره در ضرورت سرمشق گرفتن ملت‏ها براى پیروزى، اینچنین مى‏فرمایند: «در هر صورت، ماها که الآن اینجا هستیم باید خودمان را بسازیم. اگر یک ملتى بخواهد مقاومت کند براى یک حرف حقى، باید از تاریخ استفاده کند. از تاریخ اسلام استفاده کند، ببیند که در تاریخ اسلام چه گذشته؛ و اینکه گذشته سرمشق هست از براى ما.»158

همچنین امام قدس‏سره در پیام به مناسبت سالگرد 17 شهریور، به سرمشق بودن حوادث بزرگ تاریخ براى ساختن جامعه‏ها و اشخاص و جامعه عصر ما، که عصر انقلاب است، اشاره مى‏کنند و چنین مى‏فرمایند که باید به ذکر و تذکر این ایام، که ایام‏اللّه است، بپردازیم؛ چراکه براى ملت درس انقلاب است؛ قضایایى که در ایام‏اللّه رخ داده است موجب بیدارى و آموزنده است.159

2. توصیه به حرکت مسلمانان بر پایه قوت ایمان. ایشان با توصیه به مسلمانان براى سرمشق قرار دادن تاریخ، مى‏فرمایند: هر وقت حرکت مردم و مسلمانان با قوت ایمان بوده، با نصر همراه بوده است و هر وقت که قیام براى آمال نفسانى بوده نصر از آنها فرارى بوده است.160 از این‏رو، شاهد پیروزى و عدم آسیب‏پذیرى در مواردى هستیم که اسلام در کار بوده است و عدم پیروزى و آسیب‏پذیرى در مواردى که حرکت‏ها فاقد آن بوده است؛ نظیر ماجراى نفت که تنها جنبه ملى داشته است.161

3. متنبه ساختن به ضرورت وحدت اعم از وحدت حکومت‏هاى اسلامى و وحدت گروه‏هاى اسلامى داخل و خارج از کشور براى رسیدن به مطلوب. امام قدس‏سره عبرت گرفتن دولت‏هاى اسلامى از تاریخ و حل اختلافاتشان162 را الزامى مى‏دانند و بدین حقیقت متوجه مى‏سازند که دشمنان غدّار کشورهاى اسلامى با ایجاد تفرقه و اختلاف به وسیله عمّالشان و تبلیغات رسانه‏هایشان همه ملت‏ها و دولت‏هاى اسلامى را در اسارت کشیده‏اند و دسترنج مظلومان این کشورها را به غارت برده و مى‏برند.163

امام قدس‏سره درباره وحدت مى‏فرمایند: آنچه وسیله پیشرفت مقاصد بزرگ و دخیل تام در تشکیل مدینه فاضله مى‏باشد، توحید کلمه و توحید عقیده است، و اجتماع در مهامّ امور و جلوگیرى از تعدیات ظالمانه ارباب تعدى است، که مستلزم فساد بنى‏الانسان و خراب شدن مدینه فاضله است. و این مقصد بزرگ، که مصلح اجتماعى و فردى است، انجام نگیرد، مگر در سایه وحدت نفوس و اتحاد همم و الفت و اخوّت و صداقت قلبى و صفاى باطنى و ظاهرى، و افراد جامعه به طورى شوند که نوع بنى‏آدم تشکیل یک شخص دهند، و جمعیت به منزله یک شخص باشد و افراد به منزله یک شخص باشد، و تمام کوشش‏ها و سعى‏ها حول یک مقصد بزرگ الهى و یک مهم عظیم عقلى، که صلاح جمعیت و فرد است، چرخ زند.

و اگر چنین مودّت و اخوّتى در بین یک نوع یا یک طایفه پیدا شد، غلبه کنند بر تمام طوایف و مللى که بر این طریقه نباشند.»164همچنین امام قدس‏سره در ارتباط با وحدت گروه‏هاى داخلى اینچنین مى‏فرمایند: تاریخ یک درس عبرت است براى ما که با ایجاد اختلاف میان مشروطه‏خواهان مانع از اینکه مشروطه آن‏گونه که علمامى‏خواستنداجرابشود شدند.165

امام قدس‏سره در لزوم وحدت حوزه و دانشگاه و آگاهى دانش‏آموزان در این زمینه، توصیه به مطالعه تاریخ انقلاب مى‏فرمایند: «امروز دانش‏آموزان باید سعى کنند تاریخ انقلاب اسلامى‏مان را و نقش وحدت بین خودشان و دانشگاهیان را با روحانیون بیاموزند؛ زیرا اگر روحانیون، شما را و شما، روحانیون را بشناسید و با هم تفاهم کنید، مطمئن باشید که جناح‏هاى غرب‏زده و شرق‏زده از منافقان و چپ‏گرایان و دیگر خراب‏کاران و منحرفان بر شما و کشور اسلامى‏تان طمع نخواهند کرد؛ و اگر هم طمع کنند، با شکست قطعى مواجه خواهند شد.»166البته لازم به تذکر است که گرچه این توصیه خاصِ تاریخ انقلاب مى‏باشد، لکن به دلیل مشابهت با سایر موارد در این بخش (یعنى وحدت)، لازم دیده شد که در این قسمت جاى داده شود.

4. ضرورت کار بر دو حوزه علم و تقوا. امام خمینى تأکید مى‏نمایند که دانشگاه‏هاى ما باید روى دو بخش کار کنند: رکن علم و رکن تربیت معنوى.167 و ایشان به منظور بازدارى از تکرار آسیب‏هایى که در طول تاریخ از جاهلان دیده‏ایم، به استفاده و بهره‏بردارى از جهالت مردم در طول تاریخ به عنوان گرفتارى بزرگ ما در طول تاریخ168 اشاره مى‏فرمایند و همچنین عدم رشد مکتب‏هاى توحیدى را به عنوان صدمه‏اى که اسلام و بلکه همه انبیا از عالمان غیرمهذّب دیده است بیان مى‏دارند و در این رابطه مى‏فرمایند: «معلوم نیست که آن قدرى که از طرف عالم غیرمهذّب‏اسلام‏صدمه‏دیده‏است، از طرف جهّال غیرمهذّب‏بااینکه‏عددشان‏زیاداست،صدمه‏دیده‏است.»169

5. ضرورت ایستادگى در برابر توطئه‏ها با توجه به سابقه‏دار بودن آنها در طول تاریخ. امام خمینى دعوت مى‏کنند به مطالعه تاریخ به منظور مشاهده سابقه‏دار بودن مسائلى که براى مسلمانان پیش مى‏آید؛ چه از شهادت‏ها و چه از خراب‏کارى‏هاى فجّار.170 و همچنین پربودن تاریخ از خیانت بزرگان اسلام به آن،171 که مى‏توان گفت: امام قدس‏سره از این مسائل ضرورت استقامت در وقایع مختلف را استنتاج مى‏نمایند و بدین نکته اشاره دارند که حق در طول تاریخ بر باطل پیروز بوده است172 و این تنها مردان تاریخ بوده‏اند که در برابر قدرت‏ها ایستادگى کرده‏اند.173

6. نیازمند وقت بودن اصلاحات و همچنین نیازمند مجاهدت و فداکارى بودن آن. امام قدس‏سره در این زمینه مى‏فرمایند: «در تمام طول تاریخ بشر هرگز چنین معجزه‏اى روى نداده است که یک شبه همه چیز درست بشود و بر طبق اسلام شود و اصلاح شود، بلکه نیازمند مجاهدت‏ها و فداکارى‏هاست.»174

7. اهمیت مجالس عزادارى در طول تاریخ و اهمیت سیاسى این مجالس. امام قدس‏سره در این رابطه مى‏فرمایند: «در طول تاریخ، این مجالس عزا که یک سازمان‏دهى سرتاسرى در کشورهاى اسلامى است و در ایران که مهد تشیع و اسلام و شیعه است، در مقابل حکومت‏هایى که پیش مى‏آمدند و بناى بر این داشتند که اساس اسلام را از بین ببرند، اساس روحانیت را از بین ببرند، آن چیزى که در مقابل آنها، آنها را مى‏ترساند، این مجالس عزا و این دستجات بود.»175

نتیجه‏گیرى

در مجموع، مطالب بیان‏شده را این‏گونه مى‏توان جمع‏بندى نمود که امام خمینى قدس‏سره رویکردى خاص، که البته به تأسى از قرآن و ائمّه هدى علیهم‏السلام مى‏باشد، به تاریخ دارند که آن را مى‏توان رویکرد «عبرت‏محور» نامید. همچنین ایشان ضرورت‏ها و کارکردهاى مختلفى را از تاریخ در نظر داشته‏اند که مى‏توان آن را به دو بخش «اخلاقى و فردى» و «سیاسى و اجتماعى» تقسیم کرد. البته هریک از این دو بخش نیز بخش‏هاى متعددى را شامل مى‏شوند.

این ضرورت‏هاى فردى و اخلاقى را مى‏توان در سه بخش «تاریخ انبیا و ائمّه اطهار»، «احوال بزرگان دین و هادیان» و «تاریخ به طور کلى (از منظر فردى)» و از نظر سیاسى در بخش‏هاى «تاریخ انبیا و تاریخ اسلام» و «تاریخ ملى» و در نهایت «تاریخ به طور کلى (از منظر ضرورت‏هاى اجتماعى و سیاسى)» سازمان‏دهى و تنظیم نمود. البته کارکردهاى مدنظر امام قدس‏سره محدود به زمانى خاص نبوده و قابل تعمیم، استفاده و الگوبردارى در زمان حاضر نیز مى‏باشد.

پی نوشت:

5ـ ر.ک: تاریخ معاصر از دیدگاه امام خمینى قدس‏سره، تحقیق محمد هاشمى تروجنى و حمید بصیرت‏منش.

6ـ ر.ک: سیماى معصومین در اندیشه امام خمینى قدس‏سره، تحقیق مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس‏سره.

7ـ امام خمینى، صحیفه امام، ج 17، ص 314.

8ـ ابن منظور، لسان‏العرب، ج 3، ص 4؛ فخرالدین طریحى، مجمع‏البحرین، ج 2، ص 429.

9. Herodotus.

10ـ هنرى لوکاس، تاریخ تمدن، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، ج 1، ص 6.

11ـ تقى‏الدین مقریزى، المواعذ و الاعتبار بذکرالخطط و الاثار، ج 1، ص 4.

12ـ ابن‏خلدون، دیوان المبتدأ، ج 1، ص 6.

13ـ مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، ج 2، ص 367.

14ـ همان، ص 368.

15ـ غلامعلى حداد عادل، «مختصرى در باب اهمیت تاریخ»، گنجینه اسناد، ش 61، ص 6.

16ـ امام خمینى، صحیفه امام، ج 21، ص 396.

17ـ ر.ک: سید محمدحسین طباطبائى، المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى، ج 11، ص 102، ذیل آیه 3 سوره یوسف.

18ـ قرآن حکیم و شرح آیات منتخب، ترجمه ناصر مکارم شیرازى، سوره انعام، آیه 11؛ یوسف: 111؛ اعراف: 176.

19ـ ناصر مکارم شیرازى و همکاران، تفسیر نمونه، ص 102، ذیل آیه 137 سوره آل‏عمران.

20ـ امام خمینى، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 288.

21ـ مرتضى مطهّرى، مقدّمه‏اى بر جهان‏بینى اسلامى، ص 73ـ74؛ همو، مسئله شناخت، ص 77.

22ـ ر.ک: نهج‏البلاغه، ترجمه محمد دشتى، نامه 31.

23ـ همان، نامه 69، ص 611.

24ـ همان، خ 157، ص 157.

25ـ امام خمینى، صحیفه امام، ج 5، ص 162.

26ـ همان، ج 14، ص 491؛ ج 18، ص 95، 170ـ171 و 411.

27ـ همان، ج 4، ص 471.

28ـ همان، ج 21، ص 239.

29ـ همان.

30ـ همان، ج 14، ص 491.

31ـ امام خمینى، آداب‏الصلاة، ص 148.

32ـ همو، شرح چهل حدیث، ص 396.

33ـ امام خمینى، آداب‏الصلاة، ص 192ـ193.

34ـ همان، ص 187.

35ـ همان.

36ـ امام خمینى، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 288.

37ـ همان، ص 348.

38ـ همو، صحیفه امام، ج 7، ص 263.

39ـ همان، ج 11، ص 20.

40ـ همان، ج 6، ص 530؛ ج 20، ص 76.

41ـ همان، ج 5، ص 466.

42ـ همان، ج 17، ص 210.

43ـ همان.

44ـ امام خمینى، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 201ـ202.

45ـ امام خمینى، صحیفه امام، ج 16، ص 162.

46ـ همان، ج 7، ص 284.

47ـ همان، ج 3، ص 339؛ ج 20، ص 117ـ118.

48ـ همان، ج 12، ص 503.

49ـ همان، ج 8، ص 184.

50ـ همان، ج 17، ص 107.

51ـ امام خمینى، ولایت فقیه، ص 26.

52ـ همو، صحیفه امام، ج 20، ص 117ـ118.

53ـ همان، ج 8، ص 79ـ80.

54ـ همان، ج 11، ص 125.

55ـ همان، ج 5، ص 533.

56ـ همان، ج 5، ص 171؛ ج 19، ص 496، ج 15، ص 417.

57ـ همان، ج 4، ص 325؛ ج 10، ص 96.

58ـ همان، ج 11، ص 451ـ452.

59ـ همان، ج 20، ص 87.

60ـ همان، ج 5، ص 170.

61ـ همان، ج 4، ص 178 و 220.

62ـ همان، ج 5، ص 513؛ ج 6، ص 57؛ ج 7، ص 258؛ ج 8، ص 231؛ ج 11، ص 2؛ ج 20، ص 23.

63ـ همان، ج 6، ص 163.

64ـ همان، ج 9، ص 516.

65ـ همان، ج 13، ص 203؛ ج 16، ص 451.

66ـ همان، ج 17، ص 100.

67ـ همان، ج 16، ص 234.

68ـ همان، ج 4، ص 428.

69ـ همان، ج 20، ص 118.

70ـ همان، ج 4، ص 99.

71ـ همان، ج 4، ص 216ـ217 و 320؛ ج 6، ص 89.

72ـ همان، ج 6، ص 159 و 202ـ203.

73ـ همان، ج 6، ص 237؛ ج 7، ص 44، 327، 338 و 389؛ ج 8، ص 291ـ292 و 455ـ456؛ ج 9، ص 169ـ171.

74ـ همان، ج 6، ص 159 و 202ـ203.

75ـ همان، ج 10، ص 248ـ249.

76ـ همان، ج 9، ص 396.

77ـ همان، ج 20، ص 312.

78ـ همان، ج 2، ص 370ـ371.

79ـ همان، ج 11، ص 496؛ ج 20، ص 117ـ118؛ ج 17، ص 492ـ493.

80ـ همان، ج 17، ص 314.

81ـ همان، ج 8، ص 166ـ167، 225 و 454ـ455؛ ج 10، ص 12و 418؛ ج 12، ص 240؛ ج 13، ص 30 و 522.

82ـ همان، ج 16، ص 105؛ ج 13، ص 28.

83ـ همان، ج 2، ص 410.

84ـ همان، ج 5، ص 75.

85ـ همان، ج 5، ص 153.

86ـ همان، ج 15، ص 9 و 264؛ ج 17، ص 52.

87ـ همان، ج 17، ص 52.

88ـ همان، ج 9، ص 383؛ ج 14، ص 182ـ183.

89ـ همان، ج 14، ص 404.

90ـ همان، ج 18، ص 87.

91ـ همان، ج 15، ص 384؛ ج 18، ص 440.

92ـ همان، ج 17، ص 44 و 105.

93ـ همان، ج 16، ص 418.

94ـ همان، ج 1، ص 118.

95ـ همان، ج 2، ص 177.

96ـ ر.ک: حسین ارجینى، «عوامل انحطاط و پویایى جوامع اسلامى از دیدگاه امام خمینى»، انقلاب اسلامى، ش 12، ص 119ـ133.

97ـ امام خمینى، صحیفه امام، ج 9، ص 129.

98ـ همان، ج 16، ص 22.

99ـ همان، ج 3، ص 490.

100ـ همان، ج 4، ص 239؛ ج 14، ص 277؛ ج 17، ص 308.

101ـ همان، ج 17، ص 259؛ ج 5، ص 7.

102ـ همان، ج 5، ص 143؛ ج 6، ص 173؛ ج 9، ص 469؛ ج 10، ص 118.

103ـ همان، ج 6، ص 189.

104ـ همان، ج 19، ص 434.

105ـ همان، ج 10، ص 119.

106ـ همان، ج 17، ص 210 و 424.

107ـ امام خمینى، ولایت فقیه، ص 138.

108ـ همو، صحیفه امام، ج 3، ص 238؛ ج 21، ص 275.

109ـ همان، ج 2، ص 396.

110ـ همان، ج 7، ص 389.

111ـ همان، ج 7، ص 391؛ ج 8، ص 294؛ ج 9، ص 474؛ ج 14، ص 241.

112ـ همان، ج 14، ص 374.

113ـ همان، ج 15، ص 366.

114ـ همان، ج 16، ص 491؛ ج 21، ص 97.

115ـ همان، ج 4، ص 100.

116ـ همان، ج 1، ص 388.

117ـ همان، ج 8، ص 449 و 184؛ ج 9، ص 392.

118ـ همان، ج 11، ص 127.

119ـ همان، ج 8، ص 184.

120ـ همان، ج 4، ص 239.

121ـ همان، ج 9، ص 390.

122ـ همان، ص 514.

123ـ همان، ج 14، ص 434.

124ـ همان، ج 21، ص 416؛ ج 13، ص 201ـ202؛ ج 14، ص 132؛ ج 16، ص 312.

125ـ همان، ج 16، ص 74.

126ـ همان، ج 12، ص 24.

127ـ همان، ج 13، ص 357.

128ـ همان، ج 5، ص 508؛ ج 12، ص 335.

129ـ همان، ج 17، ص 24.

130ـ همان، ج 18، ص 297.

131ـ همان، ج 17، ص 446؛ ج 18، ص 27ـ28؛ ج 19، ص 257.

132ـ همان، ج 13، ص 196.

133ـ همان، ج 17، ص 428، 472 و 478؛ ج 18، ص 293.

134ـ همان، ج 14، ص 81 و 182ـ183.

135ـ همان، ج 21، ص 416.

136ـ همان، ج 11، ص 278ـ279.

137ـ همان، ج 4، ص 518.

138ـ همان، ج 5، ص 410.

139ـ همان، ج 11، ص 448ـ449.

140ـ همان، ج 7، ص 508ـ510؛ ج 8، ص 348؛ ج 16، ص 493ـ494.

141ـ همان، ج 11، ص 458.

142ـ همان، ج 13، ص 381.

143ـ همان، ج 16، ص 422.

144ـ همان، ج 18، ص 401ـ402؛ ج 10، ص 183.

145ـ همان، ج 15، ص 92.

146ـ همان، ج 17، ص 118؛ ج 19، ص 480.

147ـ همان، ج 16، ص 467.

148ـ همان، ج 19، ص 154.

149ـ همان، ج 16، ص 96، 138 و 134ـ137.

150ـ همان، ج 19، ص 287.

151ـ همان، ج 20، ص 495؛ ج 21، ص 410.

152ـ همان، ج 18، ص 315 و 147.

153ـ همان، ج 13، ص 294؛ ج 17، ص 151.

154ـ همان، ج 16، ص 296.

155ـ همان، ج 17، ص 424.

156ـ همان، ج 13، ص 525.

157ـ همان، ج 11، ص 526؛ ج 14، ص 335.

158ـ همان، ج 5، ص 162.

159ـ همان، ج 16، ص 485.

160ـ همان، ج 7، ص 67؛ ج 11، ص 348ـ349.

161ـ همان، ج 13، ص 40.

162ـ همان، ج 7، ص 67ـ68.

163ـ همان، ج 19، ص 341.

164ـ امام خمینى، شرح چهل حدیث، ص 309ـ310.

165ـ همو، صحیفه امام، ج 18، ص 170ـ171 و 411.

166ـ همان، ج 17، ص 3ـ4.

167ـ همان، ج 16، ص 498.

168ـ همان، ج 13، ص 452.

169ـ همان، ج 15، ص 504؛ ج 21، ص 280.

170ـ همان، ج 13، ص 265 و 410؛ ج 14، ص 519ـ521.

171ـ همان، ج 21، ص 332.

172ـ همان، ج 5، ص 177.

173ـ همان، ص 35.

174ـ همان، ج 21، ص 447.

175ـ همان، ج 16، ص 344.

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 14
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 21
 خانه
 تماس
 ورود
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

خدایا فانوس راهم باش

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان